البرز، مدرسه علمیه تخصصی زینبیه، کرج
شست علمی پزوهشی«هرمنوتیک؛ روش شناسی فهم دین (آسیب ها و چالش ها)»
یکشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۲۸:۴۰سرکار خانم علیزاده در ابتدای بحث خود به بیان تعریف هرمنوتیک پرداخت و گفت: هرمنوتیک واژه ای لاتینی با منشأ یونانی به معنای تفسیر کردن می باشد. این واژه با هرمس که در اساطیر یونان، فرزند خدا بود، اشتراک لغوی دارد. او باید مفاهیم درک انسانی را توضیح داده و تشریح می کرد تا قابل فهم برای انسان شود و برای این کار باید با ظرافت های زبان انسانس کاملا آشنا می شد. از نظر اندیشمندان هرمنوتیک معنای متفاوتی دارد که عبارتد از: هنر تفسیر کردن (شلایر ماخر)، بیانگر روش شناسی علوم انسانی (ویلهم دیلتای)، نظریه فهم دین در جریان روابطش با تفسیر متون (پل ریکور)، روش شناسی تفسیر متون (کوزنوری)، تحلیل هستی شناسی و پدیدار شناسی ماهیت فهم (گادامر)
در ادامه بیان کرد: هرمنوتیک دارای اقسامی است از جمله:
1. هرمنوتیک روشی: تا پیش از قرن بیستم میلادی، هرمنوتیک به عنوان روشی در فهم متن کتاب مقدس و سپس روشی عام برای فهم همه متون کاربرد داشت. دانشمندان در این نوع هرمنوتیک، نگاه ابزاری داشتند و از آن به عنوان قواعدی برای فهم متون و یا جلوگیری از سوء فهم استفاده می کردند.
2. هرمنوتیک فلسفی: در قرن بیستم میلادی هایدگیر مطالبی را با عنوان هستی شناسی مطرح کرد که بعدها توسط گادامر با عنوان «هرمنوتیک فلسفی» شناخته شده و به پرسش هایی مربوط به هستی انسان می پرداخت. دانشمندان در این نوع هرمنوتیک، نگاه هستی شناسی به فهم داشتند.
نقاط قابل تأمل در هرمنوتیک فلسفی
1. گسترگی عرصه: هرمنوتیک فلسفی به واسطه تحلیل ماهیت فهم و اهمیت زبان در آن، در عرصه های مختلفی مثل مسائل فرهنگی از جمله موسیقی، فیلم، نقاشی، سیاست و حتی تفسیر کتاب مقدس مطرح می شود.
2. هرمنوتیک بی نام: قبل و بعد از شکل گیری رسمی هرمنوتیک، همواره اندیشه ها و آرایی وجود داشته که گرچه تحت عنوان رسمی هرمنوتیک عرضه نشده اند، اما در روح و محتوا، درونمایه هرمنوتیکی داشته اند.
3. تأثیر مفسر در فهم: مفسر و فهم کننده در عمل فهم ناظر بی طرف نیست. در تفسیر یک متن یا تفسیر یک اثر هنری یا تحلیل یک حادثه تاریخی، افق معنایی مفسر و ذهنیت و پیش داوری های او دخالت می کنند.
4. مرگ مؤلف: هرمنوتیک فلسفی بیش از آنکه متن محور باشد یا مولف محور، مفسر محمور است و با پایان نگارش متن، مولف مرده است و دیگر در روند فهم متن مؤثر نیست بعد از ایجاد متن، مفسر مفسر در تبیین معنای متن نقش آفرینی می کند.
5. پلورالیسم فهم: همه فهم ها و قرائت های حاصل از یک متن معتبر هستند و ما هیچ فهم عینی و مطابق با واقع نداریم. بنابراین نظریه تعدد قرائت ها از یک متن که نتیجه برداشتهای متفاوت مفسران از یک متن مشترک شکل می گیرد با هرمنوتیک فلسفی ایجاد می گردد.
6. تأثیر پیش دانسته در فهم: بر اساس هرمنوتیک فلسفی هر مفسری می تواند با تلفیق پیش دانسته و علایق خود با معنای مرکزی متن مفهومی متفاوت از دیگر مفسران ارائه می دهد. معنای اصلی متن به مفاهین ذهنی مؤلف وابسته نیست بلکه به افق معنایی مفسر آن بستگی دارد.
استاد دانشگاه و حوزه در ادامه بحث به نحوه ورود هرمنوتیک به عرصه فهم قرن کریم پرداخت و گفت:
ممکن است هرمنوتیک در حیطه علوم و معارف اسلامی سابقه نداشته باشد و دانشمندان اسلامی اعم از مفسران، فقها و فلاسفه مباحثی را با این عنوان ارائه نداده اند. اما با دقت در مباحث علم اصول و تفسیر می توان به این نتیجه دست یافت که حداقل بخش قابل توجهی از مطالب و معارف حوزه علوم اسلامی با مباحث هرمنوتیک روشی مشترک است.
مباحث هرمنوتیک حدود سه دهه پیش در حوزه علوم اسلامی توسط برخی اندیشمندان در ایران مطرح شد. از جمله آن محمد مجتهد شبستری است که با بهره گیری از مبانی فلسفه غرب که در مدت اقامت خود در آلمان آموخته بود مباحث هرمنوتیک را وارد عرصه تفسیر قرآن کریم نمود. وی با نوشتن کتاب «هرمنوتیک، کتاب و سنت» و استفاده از از مبانی هرمنوتیکی، نظریه ای با عنوان «تجربه هرمنوتیک نبوی» را ارائه داد که آیات قرآن کریم را قرائتی هرمنوتیکی از تجربه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با خداوند متعال معرفی کرد.
برخی از نظرات مجتهد شبستری در قرآن کریم عبارتند از:
1. لزوم فهم قرآن به عنوان یک متن تاریخی مقدس با هرمنوتیک
2. غفلت از مباحث هرمنوتیک در تفسیر باعث ایجاد اختلافات تفسیری و نگاه دگماتیک در متن
3. وحی در قرآن کریم تجربه نبوی در تعامل با خداست و الفاظ قرآن تفسیر همین تجربه هاست نه الفاظ الهی
4. تأثیر پذیری پیامبر (صلی الله علیه و آله) از سنت ها و آداب رسوم اعراب و سرایت آن در قران کریم
5. هر مفسر بر اساس علایق و انتظارات و پیش فرض های خود باید به سراغ تفسیر قرآن برود
6. برخی از احکام همچون قصاص به مقتضای اعراب آن زمان بوده و اکنون قابلیت اجرا ندارد.
7. گزاره های قرآن کریم درباره معاد اخباری نیست و از واقعیتی وراء آن خبر نمی دهد.
وی در پایان برخی آسیب های هرمنوتیک را برشمرد از جمله:
1. بستر شکل گیری هرمنوتیک غربی: تحلیل و ارزیابی هرمنوتیک در هر سطحی بدون توجه به زمینه پیدایش آن امری بی فایده و ناقص است. بنابراین تأثیر پذیری صرف از مبانی فلسفه غرب بدون توجه به تفاوت های بین اسلام و مسیحیت و زمینه های شکل گیری تحولات گسترده در غرب را نمی توان به عنوان یک نظریه به اسلام سرایت داد.
2. تحلیل نامشخص ماهیت هرمنوتیک: هرمنوتیک فلسفی چون وارد عرصه هستی شناسی شد هیچ گاه جنبه کاربردی نداشت بلکه هدف پژوهشی در هرمنوتیک فلسفی، صرفا بنیادی و فلسفی است نه جنبه علمی و کاربردی، برخلاف هرمنوتیک روشی که به دلیل پایبندی به متن و استفاده از قواعد زبان شناسی تطابق بیشتری با مبانی روش شناسی تفسیر دارد.
3. تاثیر پیش دانسته در فهم: باید بین پیش دانسته، پیش فرض و پیش داوری تفاوت معنایی قائل بود و از دخالت پیش فرض در تفسیر متن جلوگیری نمود.
4. تناقض درونی: اگر براساس هرمنوتیک «هیچ فهمی ثابت نیست»، «هر فهمی بر اساس ذهنیت مفسر سامان یافته است» و «فهم عینی و واقعی ممکن نیست» پس می توان پرسید آیا فهم این گزاره ها ثابت، بدون دخالت ذهنیت مفسر واقعی است؟ اگر برخی فهم ها ثابت و بدون دخالت ذهنیت مفسر واقعی هستند، پس ادعای کلی خود را نقض کرده اند.
5.عدم معیار پذیری تفسیرها: با هرمنوتیک فلسفی و تعدد قرائت ها از یک متن اولا هیچ گاه نمی توان معنای نهایی برای متن درنظر گرفت، ثانیا امکان ایجاد معیار و ملاک مشخصی برای ارزیابی و اعتبار معنای تفسیری به صورت عینی و حقیقی وجود نخواهد داشت.