کد مطلب: 137724 تعداد بازدید: ۱۱۲

برگزاری صدمین پیش نشست کنگره بین المللی علامه طباطبایی (ره) با عنوان «مبانی انسان شناختی از منظر علامه طباطبایی(ره)»

چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴۱:۲۶
معاونت پژوهش مدرسه علمیه تخصصی زینبیه از برگزاری صدمین پیش نشست کنگره بین المللی علامه طباطبایی (ره) با عنوان «مبانی انسان شناختی از منظر علامه طباطبایی(ره)» با حضور استاد خانم الهام یکتا مورخ 8/8//1402 خبر داد.

 

خانم یکتا دانش آموخته و پژوهشگر سطح سه مدرسه علمیه تخصصی زینبیه در ابتدای مباحث خود گفت: انسان مهم ترین و در عین حال تاثیرگذارترین مخلوق خداوند در عالم هستی می باشد، و مباحث انسان شناسی از مباحث مهم و با اهمیت در میان اندیشمندان و صاحب نظران است زیرا مسأله انسان شناسی در میان موضوعات اصلی تفکرات دینی، معرفتی و اندیشه های علمی از مهمترین مباحث می باشد. علامه طباطبایی از اندیشمندان برجسته در حوزه فلسفه اسلامی نقش بسزایی دارد و در آثار خود با نگاهی دقیق و جامع به تبیین مبانی انسان شناختی پرداخته است. در تعریف انسان شناسی این گونه آمده است که انسان شناسی به بررسی بعد یا ابعادی از وجود انسان، گروه یا قشر خاصی از انسان می‌پردازد حالات انسانی را در ابعاد امور جزئی و کلی، عملی و تئوریک فردی و اجتماعی و جنبه‌های گوناگون شخصیتی مورد بررسی قرار می‌دهد. در ادامه به مهمترین مبانی انسان شناسی از دیدگاه علامه می پردازیم  زیرا  اندیشه‌های ایشان در این باب یکی از جامع‌ترین و کامل‌ترین اندیشه‌هاست.

 وی در ادامه اذعان کرد: یکی از مسائل بنیادی در انسان شناسی مبحث فطرت می باشد. فطرت مبنای جهتگیری انسان در ادراک و گرایش است و در تعریف فطرت گفته شده است: سرشت و نحوه خاصی از آفرینش است همچون خلقت ابتدایی، استعداد اولیه، نظام اولیه، خمیر مایه هویت انسانی که همگی به نحو خاصی بر آفرینش انسان اشاره دارد. علامه نیز به این نوع خاص از آفرینش اذعان می‌کند و بر این باور است که فطرت با خلق متفاوت است چرا که خلق به معنای ایجاد صورت از ماده به طریق جمع کردن اجزا است اما فطر به معنای ایجاد از عدم محض است که در اصطلاح فلسفی ابداع گفته می‌شود. پس می توان گفت فطرت پدیده خاصی از خلقت است. آیه ۳۰ سوره مبارکه روم بیانگر نوع خلقت و جعل سرشت و ماهیت انسان است که طبق این آیه خداوند منان ماهیت انسان را به گونه ای قرار داده که با عمل مطابق ندای فطرت به کمال نهایی خود یعنی ایمان و معرفت خداوند دست پیدا کند. علامه طباطبایی (ره) مهم‌ترین کارکرد فطرت را شناخت و ایمان به خدا می‌داند که با آب و گل آدمی سرشته شده؛ به این صورت که هر انسان سلیم الفطره‌ای به موجودی خارج از حس خود ایمان می‌آورد و از توحید، نبوت و معاد سر در می‌آورد و در نتیجه خود را ملزم می‌داند تا در برابر آن مبدا یکتا خضوع کند و اوامر آن دین را به کار ببرد.

 خانم یکتا تاکید کرد: از دیگر مبانی انسان شناسی از منظر علامه طباطبایی (ره) وجود سرشت و فطرت مشترک است که در این باره آیاتی دال بر وجود فطرت و سرشت مشترک میان انسان ها وجود دارد. مانند آیه 30 سوره مبارکه روم. در باور علامه از آنجا که انسان به دلیل رفع نیازها و خواسته‌ها و کمبودهای خود نیازمند به زندگی جمعی است از این رو سعادت و شقاوت نوع انسان‌ها یک چیز است چرا که اگر این سعادت و شقاوت اختلاف داشته باشد و یکی نباشد یک جامعه صالح و واحدی که ضامن سعادت افراد آن جامعه باشد تشکیل نمی‌شود، از آنجا که سعادت و شقاوت انسان‌ها یکی است باید سنن و قوانینی باشد تا نقص و کمبودهای نوع انسان را برطرف کند. در نگاه علامه این سنن همان دین است چرا که دین همان سنت حیات و راه روشنی است که بر انسان واجب است آن را پیشه کند تا سعادتمند گردد.

از دیگر موارد مهم در حیطه مبانی انسان شناسی مبحث اصالت فرد یا جامعه است که دیدگاه‌های متفاوتی در این زمینه وجود دارد برخی همچون آیت الله مصباح یزدی و شهید محمد باقر صدر قائل به اصالت فرد هستند و ترکیب جامعه را یک ترکیب حقیقی و دارای هویت و ماهیت جدا نمی‌دانند. برخی دیگر همچون خواجه نصیرالدین طوسی، اقبال لاهوری جامعه را اصیل می‌دانند و بر این باور هستند که فرد به تنهایی و دور از جامعه هویت مستقلی ندارد. علامه بر این باور است که در عین اینکه فرد به تنهایی دارای اصالت است از خود هویت و شخصیت مستقل دارد. جوامع نیز روح مستقلی دارند زیرا روح جمعی قدرت و توانایی بیشتر و بالاتری از توان و قدرت افراد برخوردار است و مقررات و قوانین مخصوص به خود را دارد. به اعتقاد ایشان مجموع نظام آفرینش یک سلسله اجزای ابتدایی و اولیه دارد که دارای خواص و آثار مخصوص به خود هستند. دستگاه آفرینش ترکیباتی از این اجزا می‌سازد که ویژگی‌های اولیه را تغییر می‌دهد. منافع و ویژگی‌های نو و جدیدی به وجود می‌آورد. علامه قائل به اصالت توأمان فرد و جامعه است. دلایل عقلی ایشان در این رابطه مقهور بودن فرد در برابر جمع و سنت طبیعت و خلقت است.

 پژوهشگر مدرسه علمیه تخصصی زینبیه گفت: از دیگر مبانی انسان شناسی مساله اختیار و آزادی است که از مسائل مهم کلامی و فلسفی می‌باشد و در طول تاریخ، دانشمندان زیادی به این موضوع پرداخته‌اند و نظرات و دیدگاه‌های متفاوتی در این باره وجود دارد. برخی مقوله اختیار را به کلی نفی کرده و قائل به جبر هستند و برخی دیگر اختیار بی‌حد و حصر را برای انسان در نظر گرفته‌اند، گروهی نیز قائل به امر بین الامرین هستند. علامه طباطبایی به عنوان مفسر قرآن، فیلسوف و متفکر جهان معاصر، انسان را موجودی مختار می‌داند که اختیار خود را به طور فطری درک می‌کند. علامه طباطبایی انسان را در دارا بودن و اتصاف به اختیار ناگزیر می‌داند و انسان هیچگاه نمی‌تواند آن را از خود جدا سازد و فاقد آن شود، مگر زمانی که دیگر انسان نباشد. انسان در اتصاف به اصل اختیار، ناچار است اما در انجام یا ترک افعال آزاد و مختار است. علامه (ره) معتقد است که اختیار انسان به طور مطلق نیست، چرا که از جانب مبدأ فیض الهی هر لحظه هستی و وجود انسان به او عطا می‌شود.

خودآگاهی و معرفت نفس یکی دیگر از مباحث مهم در انسان شناسی است. از روایات و آیات برمی‌آید که نفس و جهان درون انسان عالمی بس بزرگ است که انسان با شناخت آن به نهایت معرفت نائل می‌گردد. علامه طباطبایی (ره) معتقد است که شناخت و معرفت‌یافتن به نفس که بهترین و نزدیک‌ترین راه به سوی سعادت و کمال است از راه معرفت به خداوند میسر است. زیرا انسان معلول و عین ربط و وابسته به علت هستی‌بخش است. شناخت موجود مستقل مقدم بر شناخت موجود غیرمستقل است و اساساً بدون شناخت موجود مستقل، شناخت غیر مستقل امکان‌پذیر نیست. حال این سوال مطرح است که آیا می‌توان به این شناخت رسید؟ در جواب علامه معتقد است که با توجه به سفارش آیات و روایات به معرفت نفس و شناخت خداوند می‌توان گفت که شناخت و معرفت پروردگار غیر ممکن نیست، چنانکه دعوت به خداپرستی و توحید یکی از مهم‌ترین اهداف بعثت انبیاء علیهم السلام بوده است و همین‌طور دستور به معرفت نفس از طرف خداوند و اولیای او این مطلب را روشن می‌کند که نفس نیز شناختنی است.

 در خاتمه خانم یکتا بیان کرد: از مهم‌ترین مبانی انسان شناسی که در میان فیلسوفان و متکلمان از ابتدا تاکنون مطرح بوده است ماهیت ایمان می‌باشد. ایمان از مهم‌ترین و وحیانی‌ترین مسائل زندگی بشریست که با همه وجود انسان ارتباط دارد. کل هستی و زندگی او را، تحت الشعاع قرار می‌دهد. علامه حقیقت و ماهیت ایمان را تصدیق و باور قلبی می‌داند و نشانه‌ی تحقق آن را التزام عملی می‌داند. در واقع تا زمانی که باور قلبی در نفس انسان رخ ندهد آثار ایمان به جوارح و رفتار وی ظاهر نخواهد شد. ایمان دارای شدت و ضعف است. ایمان در باور علامه با اسلام کامل می‌شود. اولین مرتبه اسلام، مقدم بر هر ایمانی است که همان قبول ظواهر و اوامر و نواهی الهی با گفتن شهادتین بر زبان جاری است و ایمان، پس از آن مرتبه اول است که همان اذعان و باور قلبی به مضمون اجمالی شهادتین می‌باشد. دومین مرتبه اسلام تسلیم و انقیاد قلبی است و مرتبه دوم ایمان، اعتقاد تفضیلی به حقایق دینی است. سومین مرتبه اسلام، تسلیم محض است و ایمان پس از آن همراه اخلاق فاضله‌ای مانند رضا و تسلیم است و آخرین مرتبه اسلام نهایت تسلیم در برابر خداوند است و ایمانی که بعد از آن افاضه می‌شود جز به اذن خداوند، هیچ موجودی توان تاثیر مثبت یا منفی ندارد و تنها اراده مطلق الهی  استکه بر جهان و بر جسم و جان آدمی حکومت می‌کند. از مسائلی که در تبیین ایمان و ماهیت نقش اساسی دارد؛ بررسی رابطه‌ی آن با عقل است. علامه معتقد است که هیچگاه میان ایمان دینی و عقل، تناقض برقرار نمی‌شود چنانکه قرآن کریم بیش از ۳۰۰ بار انسان را به تعقل دعوت کرده است. علامه عقل را محبتی قابل اعتماد می‌داند که می‌توان بر آن تکیه کرد و همچنین محک پذیرش تعالیم دینی هم می باشد به طوری که اگر میان حکم دین و حکم عقل تناقضی باشد، حکم عقل مقدم است چرا که حجیت براهین عقلی، ذاتی است و ظواهر دینی برای آنکه حجت باشند بر عقل و براهین عقلی متکی هستند. علامه (ره) نیز تاکید می‌کند از آنجا که قرآن صریحاً نظر عقل را معنا و تصدیق نموده و به آن حجیت داده است هرگز اختلاف نظری میان آنها پدید نخواهد آمد.

 دبیر علمی نشست علمی خانم حاتمی به جمع بندی مباحث پرداخت و گفت: اندیشمندان و صاحب نظران بسیاری به بررسی ابعاد وجودی انسان پرداخته اند و علامه طباطبایی (ره) در این زمینه مباحث جامع و کاملی ارائه نموده اند. از جمله مبانی انسان شناسی: وجود فطرت انسان؛ وجود سرشت و فطرت مشترک، اصالت فرد و جامعه، خودآگاهی و خداشناسی و در آخر ایمان است.

 

 

    2