برگزاری سومین نشست از دوره مهارت افزایی مدرسه تابستانه زن، خانواده و جنسیت
سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۰۶:۲۷
دکتر احمدی در ابتدای بحث به تفاوت شأن اخلاق جنسیت در طی تاریخ اشاره کردند و گفتند: قبل از اسلام و حتی در دوران مسیحیت و یهودی مباحثی در رابطه با تحقیر زنان مطرح شده و شأنی برای زنان قائل نبودند و زنان را ضعیف جلوه می دادند و همچنین معتقد بودند که زنان از لحاظ عقلی و اخلاقی از مردان عقب تر هستند.
از نظر ارسطو، رابطه زن با مرد رابطهی زیردست با زبردست، فرمانروا با فرمان بردار است و می گوید: نتیجه می گیریم که همة آدمی زادگان با یکدیگر به همان اندازه فرق دارند که تن از روان، یا آدمی از دد (و همچنین است حال همة کسانی که وظیفه ای جز کار بدنی ندارند و از کار بدنی، سودی بهتر به مردان نرسانند) این گونه کسان طبعاً بنده اند؛ و صلاح ایشان، هم چون دیگر چیزهای فرمانپذیری که برشمردیم، در فرمان بردن است؛ زیرا که آن را که طبعاً بنده است توانایی تعلق به دیگری را دارد.
وی می گوید: بندگان فقط می توانند دارای نوع پست فضایل باشند. بنده و زن و کودک هر یک فضایل ویژه خویش دارند. تفاوت فرمانروا و فرمان بردار تفاون میان زن و شوهر است. تفاوت این دو نمی تواند کمّی باشد. (آن طور که افلاطون گفته) زیرا فرمانروا و فرمان بردار تفاوت کیفی دارند.
ارسطو معتقد است که تفاوت زن و مرد تنها از جنبه کمی نیست، از جنبه کیفی نیز متفاوت اند. او می گوید: نوع استعدادهای زن و مرد متفاوت است و وظایفی که قانون خلقت به عهدة هر یک از آن ها گذاشته و حقوقی که برای آن ها خواسته، در قسمت های زیادی با هم تفاوت دارد.
از نظر فیلون مرد محور همه چیز است زنان در صورتی می توانند وجود خود را ابراز کنند که ویژگی های اخلاقی مردان را کسب کنند. به نظر می رسد فیلون تلاش می کند زن را مرد پرورش دهد در این راستا با تحقیر اخلاق زنانه سعی می کنند جامعه ای از انسان های یک دست درست کنند. اندیشه ای که سرانجام به یک معضل اجتماعی تبدیل شد و به بی هویتی زنان انجامید.
خانم وندی شلیت نویسنده کتاب «بازگشت به عفاف» در این باره می گوید: امروزه برای یک زن جوان اساساً دو گزینه بیشتر وجود ندارد؛ یا باید تظاهر کند که مرد است یا باید به نحوی مأیوسانه و یا با احساسی قربانی گونه خود را زن بداند که در این صورت یا باید مانند رئه فیلد یک بوکسور شود و یا با زنانگی خود را در داشتن رابطه با تعداد بسیاری مرد ابراز نماید و بعد هم ناله سر دهد که چقدر مورد تحقیر آنان واقع می شود.
بحث دیگر فمنیسم لیبرال است. اینها معتقد هستند: بین زن و مرد از لحاظ جنسیتی و اخلاقی همسانی وجود دارد و در ادامه این مشابهت فرد را بر جامعه ترجیح می دهند و وقتی هر دو را یکسان انگاشتند پس هر دو کارگر می شوند، هر دو کارمند می شوند و با هم به محل کار می روند و بازمی گردند و در نتیجه نقش های مادری، پدری کم رنگ می شود.. اینها با تأکید بر تقدم آزادی فرد بر جامعه مانع اتحاد انسان ها می شود و بروز مسائل مهم اخلاقی بیشتر در با هم بودن است نه جدا بودن. بحث ایثار، عشق و فداکاری و ... در هیچ جای این تقسیم بندی لیبرالی وجود ندارد. آن جا خانواده تشکیل نمی شود، فداکاری وجود ندارد، هماهنگی بین پدر و مادر در تربیت فرزند وجود ندارد و با برابرانگاری می خواستند به زنان امتیاز بدهند که به اهداف خود دست نیافتند و یپامدهایی را بوجود آورد.
در ادامه استاد دانشگاه به پیامدهای اخلاق فمنیسم پرداخت و گفت:
اولین پیامد دیدگاه فمنیسم افراطی مردستیزی است. جنبش فمنیسم خصوصاً در آمریکا از میان جنبش های انسان دوستانه که صرفاً بر اساس مبانی اخلاقی به این فعالیت ها روی آورده اند، برخاست. به عنوان مثال می توان به جنبش القای برده داری اشاره کرد. این جنبش که به دنبال انسانیت مشترک و عدالت محوری برای کل انسان ها بود، زنان را با گرایشات اخلاقی و دینی که داشتند، بیشتر از مردان جذاب می کرد؛ اما امروزه فمنیست ها علاقة کمتری برای فعالیتهای انسان دوستانه نشان می دهند و عمده ترین تلاش آن ها در حمایت از زنان است و در این راستا آن چنان دچار افراط گردیده اند که فمینیسم به نوعی زن ستایی و مرد ستیزی تبدیل شده است. حمله به مردان در همه شئون اجتماعی و خانوادگی است و در سایة چنین دیدگاهی هستة خانواده روز به روز در دنیای معاصر بی ارزش می شود.
درست است که زنان در فضایی کاملاً زن ستیز غرب، فعالیت و جنبش خویش را شروع کرده اند ولی به نظر می رسد که فمینیست ها خود به همان نقطه شروع خویش یعنی داعیه های مرد ستیزی رسیده اند. آنان که روزی به زن ستیزی معترض بودند، اکنون خود به مرد ستیز تبدیل شده و با این مرد ستیزی از کانون خانواده می گریزند و به روابط همجنس کرایانه روی می آورند که می توان افراطی ترین شکل آن را در این جمله ملاحظه کرد؛ «اکنون زمان برای ضربه زدن به پدرسالاری فرا رسیده است».
دکتر احمدی در ادامه نفی خانواده، تحقیر مادری و تأکید بر سقط جنین را از دیگر پیامدهای اخلاق فمنیسیتی دانست و گفت: مارتا نوسبام در بیان افراطی، عمده ترین عامل بدبختی و تبعیض زنان و دختران را کانون خانواده معرفی می کند و اظهار می دارد، زنان باید برای رسیدن به استقلال فکری و شخصی، خود را از روابط خانوادگی کنار بکشند. نکته ای که می توان بیان کرد این است که ترغیب زنان به ترک خانواده همیشه استقلال شخصیتی زنان و دختران را تضمین نخواهد کرد و چه بسا آنان را در گرداب مشکلات و فسادهای موجود در جامعه بیش از پیش هلاک خواهد نمود.
استاد احمدی یکی دیگر از پیامدهای اخلاقی فمینیسم را همجنس گرایی دانست و گفت: فمینیست افراط گرا برای تحقق یافتن ایده های آزادی طلبانه خویش و برای وصول به سرحد خواسته های بی قاعده به رفتارهای همجنس گرایی متوسل شده اند، چرا که واقعیت آن است که هر زنی برای آن که کاملاً فمینیست باشد باید تمایل داتشه باشد که او را هم جنس گرا بدانند، چه برای حذف کامل سلطة مردان بایستی به گونه ای برنامه ریزی شود که مردان به طور کلی از زندگی زنان کنار روند. طراحان این رهیافت با صراحت نهاد خانواده را در خدمت اخلاق سنتی مردانه و نقش های برای استثمار هر چه بیشتر زنان می دانند و ازدواج و تشکیل خانواده را نفی کرده، هم جنس گرایی زنانه و گرایش جنسی زنان به خود را تجویز می کنند.
لازم به توضیح نیست که همجنس گرایی از دیرباز از منفورترین رفتار نابهنجار بشری بوده است که در اغلب ادیان و فرهنگ ها نهی گردیده است. فمینیست همجنس گرا امروزه اغلب الگوهای سنتی ازدواج را پست و خوار می شمارند و بر الگوهای روابط جنسی خویش تاکید می ورزند.
استاد احمدی در بخش دوم نشست به جنسیت و شأن اخلاقی در اسلام پرداخت و گفت:
مبانی قرآنی نظریة اشتراک زن و مرد در تمام شؤنات اخلاقی را مورد تأیید قرار می دهد و معتقد است هر دو وجئان و عاطفه دارند. سوره شمس آیه 8 در رابطه با اشتراک زن و مرد در وجدان می فرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» در وجود زن و مرد اولاً با هم مساوی هستند همچنین در آفرینش و الهام که از جانب خداوند است نیز بطور یکسان به آن ها داده شده است مانند قرآن، کتاب، ارسال رسل. در هدف آفرینش، امتحان الهی، حیات طیبه، شناخت قدرت خدا همه بصورت عام می باشد.
همچنین زن و مرد در ارزش های انسانی همچون ایمان، عمل صالح، دانش، سبقت در ایمان و پارسایی، تقوا، هجرت و جهاد با هم برابر هستند. گاهی اوقات فقط اشکالش متفاوت است ولی اقدام صورت می گیرد و آن اقدام باارزش است.
اسلام در ارزشگذاری انسانی و اسلامی، «انسان» را مورد نظر قرار داده است؛ زن و مرد هیچ خصوصیّتی ندارند، هیچ تفاوتی ندارند؛ تساوی زن و مرد در زمینهی ارزشهای انسانی و اسلامی جزو مسلّمات اسلام است؛ در این هیچ تردیدی نیست. در آیهی قرآن میفرماید: «اِنَّ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ وَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ وَ القانِتینَ وَ القانِتاتِ وَ الصّادِقینَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرِینَ وَ الصّابِراتِ وَ الخاشِعینَ وَ الخاشِعاتِ وَ المُتَصَدِّقینَ وَ المُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمِینَ وَ الصّائِماتِ وَ الحافِظینَ فُروجَهُم وَ الحافِظاتِ وَ الذّاکِرینَ اللهَ کَثیراً وَ الذّاکِرات؛ ده خصوصیّت عمده را ذکر میکند برای مرد و زن، که همه [در اجر] یکسانند؛ اَعَدَّ اللهُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجراً عَظیما». نگاه اسلام این است. یا در یک آیهی دیگر «اَنّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثَى»؛ تفاوتی ندارند. یعنی از لحاظ ارزشگذاری انسانی و اسلامی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست.
همچنین خداوند متعال در آیه 97 سوره نحل می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون» شأن اخلاقی زن و مرد یکسان در نظر گرفته شده است.
همچنین آیه «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی» را بیان نمودند.
استاد احمدی در پایان به چندین روایت در رابطه با یکسان بودن زن و مرد اشاره نمودند و گفتند: در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است «إنما النساءُ شقائق الرجال» زنان همتای مردان هستند.
روایت دیگری را از رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم بیان کردند: «اوْصانی جَبْرَئیلُ بِالْمَرْأَةِ حَتّی ظَنَنْتُ انَّهُ لا ینْبَغی طَلاقُها الّا مِنْ فاحِشَةٍ مُبَینَةٍ»؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: جبرئیل چنان مرا در مورد زنان سفارش می کرد که گمان کردم بجز در فحشای آشکار، طلاق آنها جایز نیست.
با توجه به آیات و روایاتی که در دین اسلام وجود دارد می توان نتیجه گرفت؛ دختری، همسری، مادری همة نقش ها در جای خود است و هیچکدام فراموش نشده است و برای هر کدام از نقش ها کرامت خاص خود را قائل شده است.