کد مطلب: 135296 تعداد بازدید: ۱۵۳

برگزاری دومین نشست از دوره مهارت افزایی مدرسه تابستانه علوم انسانی اسلامی

سه شنبه ۲۰ تير ۱۴۰۲ ساعت ۲۳:۵۰:۱۸
معاونت پژوهش مدرسه علمیه تخصصی زینبیه با همکاری پژوهشکده علم و دین پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی از برگزاری دومین نشست از دوره مهارت افزایی مدرسه تابستانه علوم انسانی اسلامی با عنوان «مدلسازی در روش شناسی تولید ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی اﺳﻼمی» با حضور سرکار خانم دکتر عبدلی مورخ 20/4/1402 خبر داد.

خانم عبدلی در ابتدا با بیان ضرورت بحث گفتند: علوم انسانی اسلامی نقش بنیادینی در تحقق یک نظام فکری منسجم و تمدن ساز دارد و در عین علوم انسانی سکولار امروزی تعارض های بنیادین  با مبانی و بنیادهای نظری اسلامی ما دارد از اینرو ناکارآمدی علوم انسانی غربی در تحلیل حیات انسان مسلمان و چالش ها و آسیب های معرفتی، اعتقادی، فرهنگی و اخلاقی علوم انسانی غربی ضرورت بحث از تولید علوم انسانی اسلامی را دوچندان می کند‌. آسیب شناسی تحقیقات صورت گرفته در این خصوص نشان می دهد که عدم خروج از مباحث انتزاعی و فلسفی، عمده ترین ضعف علم دینی می باشد. ابهام روش شناختی و عدم اجماع اندیشمندان داخلی بر یک چارچوب فکری نظری و مدل تولید علم؛ از دیگر اشکالات  این حوزه تحقیقات است..

دکتر عبدلی در این رابطه راهکارهای مسئله را بیان کردند و گفتند: برای خروج از مباحث نظری و فلسفی و ورود به مباحث کاربردی در تولید علوم انسانی نیازمند مدلسازی (مدلی روش شناختی) هستیم. روش شناسی اسلامی که مسیر ورود مبانی و آموزه های نظری دین را به واقعیات اجتماعی محقق می کند: هستی شناسی، معرفت شناسی، چارچوب نظری، روش شناسی و روش می باشد. همچنین ادامه دادند؛ علم دینی نیازمند مدلی روش شناختی در تولید علوم انسانی می باشد که بتواند با ترسیم سسله مراتب معرفتی و سیر تکوین معرفت مسیر تولید علم را مشخص نماید.

استاد حوزه و دانشگاه قبل از ورود به بحث، واژگان کلیدی مسئله را تبیین نمودند و گفتند: ﻣﻔﻬﻮم ﻣﺪل، ﻣﻌﺎنی و کارﺑﺮدﻫﺎي ﻣﺘﻔﺎوتی در ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی و در ﺣﻮزة ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎعی دارد. کاپلان، ﺑﺎ اﺷﺎره ﺑﻪ اﺳﺘﻔﺎده و کارﺑﺮد واژه مدل در ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎعی از «اﺳﺘﻔﺎدة گیج کننده و اﻏﻠﺐ ﻣﺒﻬﻢ اﯾﻦ واژه» ﺳﺨﻦ می گوید. در ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎعی ﺑﻪ ﺷﯿﻮهﻫﺎي گوناگون از ﻣﺪﻟﻬﺎ اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪه اﺳﺖ و ﻣﺪﻟﻬﺎ چارچوبی ﻣﻔﻬﻮمی ﯾﺎ ﻧﻈﺮي ﻓﺮاﻫﻢ می آورﻧﺪ و میﺗﻮاﻧﻨﺪ ﻧﻤﺎﯾﺎنگر ﺳﺎزوکار ﯾﺎ ﺳﺎﺧﺘﺎر تبیینی فرﺿﯿﻪواري ﺑﺎﺷﻨﺪ که میﺗﻮاﻧﻨﺪ روشی ﺑﺮاي ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪهی ﻧﺘﺎﯾﺞ پژوﻫﺶ و ارائة آﻧﻬﺎ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

استاد عبدلی اشاره کردند منظور از کاربرد واژه ﻣﺪل در اﯾﻦ گفتمان، ﻣﺸﺘﺮك لفظی ﻣﯿﺎن دو ﺗﻌﺮﯾﻒ اﺳﺖ. آﻧﺠﺎ که ﺑﺤﺚ از ﺳﻠﺴﻪﻣﺮاﺗﺐ ﻣﻌﺮفتی اﺳﺖ، ﻣﻘﺼﻮد از ﻣﺪل و ﻣﺪﻟﺴﺎزي سطحی از ﺳﻄﻮح ﻣﻌﺮﻓﺖ و ﺣﺪ ﻓﺎﺻﻞ ﻣﯿﺎن ﻧﻈﺮﯾﻪ و واﻗﻌﯿﺎت اﺟﺘﻤﺎعی در ﻓﺮآﯾﻨﺪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ اﺳﺖ و آﻧﺠﺎ که ﺑﺤﺚ از استکشاف ﻣﺪل و ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي ﻣﺪلﺷﻨﺎختی اﺳﺖ و ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان اصلی اﺳﺖ.

عبدلی گفت مقصود ما از مدل، یک چارچوب فکری و نظری است که بیانگر مسیر یک فعالیت علمی می باشد؛ از اصول و مبانی فلسفی و نظری آغاز می شود و تا ورود به واقعیت علمی ادامه می یابد. ﻣﺪل، ﻣﺴﯿﺮ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ را ﺑﻪ گونه اي ﻣﻨﺴﺠﻢ و ﻫﻤﺎهنگ از ﻣﺒﺎنی و اﺻﻮل ﻧﻈﺮي ﺗﺎ ورود ﺑﻪ واﻗﻌﯿﺖ علمی ﻣﺸﺨﺺ می کند. ﻣﺪل ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﻔﻬﻮمی، ﻣﺠﻤﻮﻋﻪاي ﻣﻨﺴﺠﻢ و ﻫﻤﺎهنگ از ﻣﺒﺎنی، پیشﻓﺮﺿﻬﺎي ﻣﺘﺎﻓﯿﺰیکی و فلسفی ﻋﻠﻢ و ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ منطقی و روشﺷﻨﺎسی، ﻣﺸﺨص کننده و در ﺑﺮ دارﻧﺪة ﻋﻨﺎﺻﺮ و ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي روشﺷﻨﺎختی ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ اﺳﺖ.

ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺗﻌﺮﯾﻒ، ﻫﺮ ﻣﺪلیﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮﺳﻪ ﻋﻨﺼﺮ اصلی و اﺳﺎسی اﺳﺖ. اﯾﻦ ﻋﻨﺎﺻﺮ که ﻣﻘوم ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﺪل اﻧﺪ، ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي ﻋﺎم و اصلیﻣﺪلﺷﻨﺎختی را ﻧﯿﺰ تشکیل می دﻫﻨﺪ که ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﺐ اوﻟﻮﯾﺖ و اﻫﻤﯿﺖ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از:

1.ﺗﺒﯿﯿﻦ دﻗﯿﻖ ﻣﺒﺎنی و ﺑﻨﯿﺎدﻫﺎي ﻧﻈﺮي ﻋﻠﻢ؛

2.ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺻﺤﯿﺢ روشﺷﻨﺎسی ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ؛

3.ﻧﻈﺎﻣﻨﺪي، اﻧﺴﺠﺎم، اﻧﻀﺒﺎط و ﺳﺎزگاري ﻣﯿﺎن ﻫﻤۀﻣﺮاﺣﻞ، ﻣﺮاﺗﺐ و ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي دﺧﯿﻞ در ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ.

ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎيﻣﺪلﺷﻨﺎختی درگام اول ﺑﻪ دو دستة ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎيﻋﺎم ﻣﺪلﺷﻨﺎختی و ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎيﺧﺎص ﻣﺪلﺷﻨﺎختی ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻘﺴﯿﻢاﻧﺪ. ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎيﺧﺎص، ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻪ اﺳﻼﻣﯿﺖ ﻣﺪل و ﺗﺄﻣﯿﻦکنندة وﺟﻪ دینی ﺑﻮدن ﻣﺪل اﺳﺖ. اﻣﺎ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎيﻋﺎم، ﺷﺎﻣﻞﻋﻨﺎﺻﺮ و ﻣﺆﻟﻔﻪﻫایی اﺳﺖ که ﻫﺮ ﻣﺪل ﺗﻮﻟﯿﺪ علمی ﺑﺪون ﻟﺤﺎظ وﺟﻪ اﺳﻼمی ﯾﺎ دینی ﺑﻮدن دارد. ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎيﻋﺎم ﺑﻪ دو دستة اصلی و ﻓﺮعی ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻘﺴﯿﻢاﻧﺪ؛ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎيﻋﺎم اصلی، ﺳﻪ ﻋﻨﺼﺮ پیش گفته اند که مقوم تعریف مدل نیز می باشند. ذیل این سه عنصر اصلی، مجموعه ای دیگر از مؤلفه های فرعی مدل شناختی به دست می آیند که مستخرج و از لوازم مؤلفه های عام اصلی اند.

در ﻣﺪل دینی ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ، ﻣﺠﻤﻮعة دیگري از ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎ که ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻪ وﺟﻪ دینی ﺑﻮدن (اﺳﻼﻣﯿﺖ) اﺳﺖ، پدﯾﺪ می آﯾﺪ که از آن ﺑﻪ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي ﺧﺎص ﺗﻌﺒﯿﺮ می کنیم. در واﻗﻊ؛ ﻣﺪل دینی ﻋﻼوه ﺑﺮ ﺳﻪ وﯾژگی ﻧﺨﺴﺖ، که ﻫﺮﻣﺪلی ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ آﻧﻬﺎﺳﺖ، وﯾژگی چهارمی دارد که ﻣﻌﯿﻦکنندة وﺟﻪ دینی و اﺳﻼﻣﯿﺖ آن اﺳﺖ. دﯾﺪگاه هاي ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻮاﻓﻘﺎن ﻋﻠﻢ دینی ﻫﺮ یک وﺟﻪ اﺳﻼﻣﯿﺖ و دینی ﺑﻮدن ﻋﻠﻢ دینی را ﺑﺎ ﺗﺄکید ﺑﺮ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي ﺧﺎص همچون: ﻣﻮﺿﻮع، روش، ﻏﺎﯾﺖ و ... می داﻧﻨﺪ؛ از ﺟﻤﻠﻪ: اﺳﺘﺨﺮاج گزارهﻫﺎي علمی از ﻣﺘﻮن دینی.

درﯾﺎﻓﺖ ﻣﺒﺎنیﻧﻈﺮيﻋﻠﻢ از ﻣﺘﻮن دینی اگر ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎي علمی ﺑﺮ اﺳﺎس اﯾﻦ ﻣﺒﺎنی ﺻﻮرت گیرد، اﯾﻦ ﻋﻠﻢ دینی ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. اﺳﺘﻔﺎده ازﻣﻨﻄﻖ و اﺳﺘﺮاﺗژي دﯾﻦ دراستکشاف گزارهﻫﺎيﻋﻠﻢدینی؛کارﺑﺴﺖ اﻫﺪاف و ﻏﺎﯾﺎت دﯾﻦ در ﺗﺤﻘﯿﻖ و ﻓﻌﺎﻟﯿﺖعلمی؛ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ علمی در ﺑﺴﺘﺮ ﻓﺮهنگ و ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪيﻫﺎي ﺟﺎﻣﻌﻪ دینی و... . ﺑﺎ اﯾﻦ ﺗﻌﺎرﯾﻒ، ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ دو نکتة ﻣﻬﻢ و اﺳﺎسی ﻻزم و ﺿﺮوري اﺳﺖ:

1.ﺻﻔﺖ دینی در ﺗﺮکیب ﻋﻠﻢ دینی ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎي ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ دﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ، بلکه ﺑﻪ معنی ﺑﺮگرﻓﺘﻪ و اﺧﺬﺷﺪه ازﻣﺘﻮن دینی اﺳﺖ؛ ﺑﺎ ﻋﻠﻢ ﺑﻪ اینکه ﺑﺴﯿﺎري از گزارهﻫﺎي ﻣﺄﺧﻮذ از ﻣﺘﻮن دینی ﻧﯿﺰ در ﺣﻘﯿﻘﺖ دینی اﻧﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ می رﺳﺪ ﻫﻤﯿﻦ اﻧﺪازه اﻧﺘﺴﺎب ﺑﻪ دﯾﻦ ﺑﺮاي ﺑﻪکارگیری اﺻﻄﻼح ﻋﻠﻢ دینی کفاﯾﺖ می کند؛ زﯾﺮا اﯾﻦﺑﺤﺚﻧﻪیک ﻣﺴﺌﻠۀدﻗﯿﻖفلسفی و منطقی، بلکه ﻣﺴﺌﻠﻪاي درﺑﺎرة ﻧﺎمگداری اﺳﺖ که ﻗﺪري ﺗﺴﺎﻣﺢ را ﻧﯿﺰ ﺑﺮمیﺗﺎﺑﺪ.

2.ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ اینکه کدام یک از ﻣﻌﺎنیﻣﻮجه اﺳﻼﻣﯿﺖ ﺗﺤﻘﻖﯾﺎفتنی اﺳﺖ، ﻋﻠﻢ دینیﻣﻌﻨﺎ میﺷﻮد. ﺿﻤﻦ اینکه پذﯾﺮش رویکرد تلفیقی در اﯾﻦ رویکردﻫﺎ اﻣﺮي ﻣﻘﺒﻮل و ﺷﺪنی اﺳﺖ؛ زﯾﺮا ممکن اﺳﺖ گزارهاي از ﻣﺘﻮن دینی ﺑﺎ روشﺷﻨﺎسی دینی، ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ اﻫﺪاف و ﻧﯿﺎزﻫﺎي ﺟﺎﻣﻌۀدینی و مبتنی ﺑﺮﻣﺘﺎﻓﯿﺰیک دینی اﺳﺘﺨﺮاج ﺷﻮد و در ﻣﻘﺎﺑﻞ ممکن اﺳﺖ گزاره اي ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻫﺪف و ﻏﺎﯾﺖ، دینی ﺑﺎﺷﺪ.

ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎد استاد عبدلی، ﻋﻠﻢ دینی ﺗﻌﺒﯿﺮي نسبی و ﻣﻘﻮل ﺑﻪ تشکیک اﺳﺖ و ﻃﯿﻒ وسیعی را تشکیل می دﻫﺪ. ﻋﻠﻢ دینی ﺑﺎ اﺷﺘﻤﺎل ﺑﺮ ﻫﻤۀﻋﻨﺎﺻﺮپیش گفته و در ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺳﻄﺢ، ﺷﺎیستة دینی ﻧﺎﻣﯿﺪن اﺳﺖ و ﺑﻪ ﻫﺮ ﻣﯿﺰان که ﻓﺎﻗﺪ اﯾﻦ ﻋﻨﺎﺻﺮ و ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎ ﺑﺎﺷﺪ، از ﻣﯿﺰان دینی ﺑﻮدن آن کاﺳﺘﻪ میﺷﻮد. اﻣﺎ اینکه ﻗﺪر ﻣﺘﯿﻘّﻦ از وﺻﻒ دینی ﺑﻮدن کدام یک از ﻣﻼک ها و ﻣﻌﯿﺎرﻫﺎﺳﺖ، ﺑﻪ دو اﻣﺮبستگی دارد:1.رویکرد ﻣﺎ در اراﺋۀﻣﺪل ﻋﻠﻢ دینی؛ ﺣﻮزه اي از داﻧﺶ که ﻗﺼﺪ اﺳﺘﺨﺮاج ﻋﻠﻢ دینی در آن دارﯾﻢ؛ زﯾﺮا ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﻓﺮﺿﯿﻪﺳﺎزي دینی از ﻣﺘﻮن دینی در ﻫﻤۀﺷﺎﺧﻪﻫﺎ و رﺷﺘﻪﻫﺎي ﻋﻠﻮم ﺗﺠﺮبی یکسان ﻧﯿﺴﺖ و2.ﻓﻬﻢ اﺟﺘﻬﺎدي ﻣﺎ از ﻣﺘﻮن دینی.

در این قسمت خانم دکتر عبدلی به سهﻣﺆﻟﻔﻪ اﺻﻠی ﻣﺪلﺷﻨﺎﺧﺘی اشاره کردند و گفتند:

ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي اصلی، ﻋﻨﺎﺻﺮ و ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي پایة ﻣﺪلﺷﻨﺎختی اﻧﺪ که ﻣﻘﻮم ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﺪل میﺑﺎﺷﻨﺪ. از اﯾﻦ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎ، ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي دیگري اﺳﺘﺨﺮاج میﺷﻮد که ﺑﺎ ﻧﺎم ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي ﻓﺮعی ﻣﻌﺮفی میﺷﻮﻧﺪ. اﺑﺘﺪا ﺑﻪ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي اصلی و در اداﻣﻪ ﺑﻪ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي ﻓﺮﻋی اﺷﺎره می شود.

اولین مولفه ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻣﺒﺎنی و ﺑﻨﯿﺎدﻫﺎي ﻧﻈﺮي می باشد. شکل گیری ﻋﻠﻢ در چارجوب دﯾﻦ، ﻣﺒﺎنی و ﺑﻨﯿﺎدﻫﺎي ﻧﻈﺮي ﺧﺎص ﺧﻮد؛ یعنی ﻣﺒﺎﻧی هستی شناختی(ﺑﻪ وﯾژه در ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی، اﻧﺴﺎنﺷﻨﺎختی)، ﻣﻌﺮﻓﺖﺷﻨﺎختی، ﻋﻠﻢﺷﻨﺎختی، ارزشﺷﻨﺎختی و روشﺷﻨﺎختی را اﻗﺘﻀﺎ می کند. ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻣﺒﺎنی از اﺑﺘﺪاییﺗﺮﯾﻦ و ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ ﻣﺮاﺣﻞ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ دینی اﺳﺖ. ﻫﺮ علمی مبتنی بر یک سری پیش فرض ها و اﺻﻮل اﺳﺖ که زﯾﺮﺑﻨﺎي آن ﻋﻠﻢ ﻣﺤﺴﻮب ﺷﺪه و از آن ﺑﻪ ﻣﺒﺎدي ﺗﻌﺒﯿﺮ میﺷﻮد. از اﯾﻦ رو، ﺟﻬﺖگیریﻫﺎ و ﺳﻨﺠﺶ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻫﺮ ﻋﻠﻢ ﺑﺮ ﻣﺤﻮر و ﻣﺪار ﻣﺒﺎنی آن می چرخد. ﻣﺒﺎنی و اﺻﻮل در ﻫﻮﯾﺖ ﻋﻠﻢ اﺛﺮگذارﻧﺪ؛ زﯾﺮا ﻫﯿچ علمیخنثی و بی هویت ﻧﯿﺴﺖ، بلکه ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ پوﺳﺘﻪ و ﺳﺎﺧﺘﻤﺎنی اﺳﺖ که زﯾﺮ آن، ﻻﯾﻪﻫﺎي گوناگون معرفتی و غیرمعرفتی ﻧﻬﻔﺘﻪ اﺳﺖ و ﻫﺴﺘۀﻣﺮکزي آن، در واﻗﻊ ﻫﻤﺎن زﯾﺮﺑﻨﺎ و ﻣﺒﺎنی اوﻟﯿۀﻧﻈﺮي و فلسفی آن ﻋﻠﻮم اﺳﺖ. اﯾﻦ ﻣﺒﺎنی در چند دﺳﺘﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻘﺴﯿﻢاﻧﺪ: ﺑﺮخی از اﯾﻦ ﻣﺒﺎنی ﺑﻪ ﻧﻮع نگاه عالم به جهان هستی و ازﺟﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻧﻮع نگاه ﺑﻪ ﻣﺎﻫﯿﺖ و ﺟﺎیگاه اﻧﺴﺎن ﻣﺮﺑﻮط میﺷﻮد که از آن ﺑﻪ ﻣﺒﺎنی هستی شناختی و انسان شناختی تعبیر می شود. برخی ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺣﻮزة روش و ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻣﺮﺑﻮط میﺷﻮد که ﺑﻪ آن ﻣﺒﺎنی روشﺷﻨﺎختی و معرفت شناختی گویند. ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺎس، در ﻫﺮ علمی پیش فرض هایی وﺟﻮد دارد که ﻧﻈﺮﯾﺎت و ﻣﺴﺎﺋﻞ آن ﻋﻠﻢ ﺑﺮ پایة آن ﺳﺎﻣﺎن گرﻓﺘﻪ اﺳﺖ.

دومین مولفه عام مدل شناختی ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺻﺤﯿﺢ روشﺷﻨﺎسی ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی اﺳﻼمی می باشد. ﺗﺒﯿﯿﻦ و ﺗﺤﻠﯿﻞ روشﺷﻨﺎختی ﻣﺎ از ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی ﺑﻪ دو شکل اﺳﺖ؛ در نگاه ﻧﺨﺴﺖ، روشﺷﻨﺎسی ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی اﺳﻼمی، دانشی فرانگر و درﺟﻪ دو تلقی میﺷﻮد. اﯾﻦ رویکرد فرانگر و ﻣﻌﺮﻓﺖﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ، ﻣﻄﺎﻟﻌۀﺗﺎریخی ﻣﻨﻄﻖ و راﻫﺒﺮد گزﯾﻨﺶ روﺷﻬﺎ در یک پارادایم علمی ﻣﺸﺨﺺ اﺳﺖ و ﻧﻤﺎیشگر ﻓﺮاﯾﻨﺪ اﻧﺘﺨﺎب روﺷﻬﺎ و در واﻗﻊ رﯾﺸﻪﯾﺎبی مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی، و ... گزینش روش اﺳﺖ. بی شک چنین مطالعه ای (ﺗﺒﯿﯿﻦروشﺷﻨﺎسی ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌۀپسینی) در ﺣﻮزة روشﺷﻨﺎسیﻫﺎي ﻣﺤﻘﻖ و ﻣﻮﺟﻮد ﻓﻌﻠﯿﺖ می یابد.

در نگاه دوم میﺗﻮان پیش از ﺗﺤﻘﻖ روشﺷﻨﺎسی ﺑﻪ ﺑﺮرسی ﻣﺒﺎنی، اﻟﺰاﻣﺎت و ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺗﺤﺼﯿﻞ روﺷﻬﺎ اﻗﺪام کرد (ﺗﺒﯿﯿﻦ روشﺷﻨﺎسی ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌۀپیشینی). اﻣﺎ در ﺧﺼﻮص روشﺷﻨﺎسی ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی اﺳﻼمی ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﻋﺪم ﺗﺤﻘﻖ و تعیّن فعلی، ﻣﻄﺎﻟﻌۀﻣﺎ ﻧﺎگزﯾﺮ ﺑﻪ ﻧﺤﻮفلسفی و پیشینی ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. از آﻧﺠﺎ که ﺳﻨﺦ ﻣﻄﺎﻟﻌۀروشﺷﻨﺎسی از ﻧﻮع اول اﺳﺖ، ﺗﺤﻠﯿﻞ و ﺗﺒﯿﯿﻦ روشﺷﻨﺎسی ﺑﻪ ﻧﺤﻮ پیشینی-ﺑﺪون پیشینه-کاري دﺷﻮار و ﺑﻪ ﻃﻮر ﻗﻄﻊ، ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ ﺟﺮح و ﺗﻌﺪﯾﻠﻬﺎي ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد.

در ﺑﺎب روشﺷﻨﺎسیﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی، رویکردﻫﺎي مختلفی ﻣﻄﺮح اﺳﺖکهﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از: اﺛﺒﺎتگرایی، ﺗﻔﺴﯿﺮگرایی و اﻧﺘﻘﺎدي، و ﻫﺮ کدام ﺑﻪ ﻧوعی، ﻣﺪعیﺑﺮﺗﺮي ﺑﺮ ﺳﺎﯾﺮ رویکردﻫﺎﯾﻨﺪ. ﻣﺪﻟﻬﺎي روشﺷﻨﺎسی پیشنهادي در ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی ﺑﺎﯾﺪ ﺿﻤﻦ واﺟﺪﺑﻮدن وﯾژگیﻫﺎيﻣﺜﺒﺖ ﺳﺎﯾﺮ رویکردﻫﺎ، ازﻣﺤﺪودﯾﺘﻬﺎ و ﻧﻘﺼﻬﺎي آﻧﻬﺎ ﻣﺒﺮا ﺑﺎﺷﺪ. از آﻧﺠﺎ که در روشﺷﻨﺎسی ﺑﺎ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﺑﻨﯿﺎدﯾﻦ ﻣﻌﺮﻓﺖ؛ یعنی هستی شناسی و  معرفت شناسی ﻣﻮاﺟﻬﯿﻢ و در ارزﯾﺎبی ﻫﺮ رویکرد و ﻣﺪل ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ روشﺷﻨﺎختی، ﺗﺎ اﯾﻦ ﻣﺒﺎنی ﺑﻨﯿﺎدﯾﻦ و وﯾژگیﻫﺎي آن را ﻧﺸﻨﺎﺳﯿﻢ، ﻗﺎدر ﺑﻪ کشف ﻣﻨﻄﻖ روشی ﺣﺎکم ﺑﺮ آن ﻣﺪل ﻧﺨﻮاﻫﯿﻢ ﺑﻮد؛ از اﯾﻦ رو، در ﺗﺒﯿﯿﻦ وﯾژگیﻫﺎي روشﺷﻨﺎسی اﺳﻼمی میﺑﺎﯾﺴﺖ ﺑﻪ درك درستی از اﯾﻦ اﺻﻮل و پیشﻓﺮﺿﻬﺎي ﺑﻨﯿﺎدﯾﻦ ﺑﺮﺳﯿﻢ. روشﺷﻨﺎسی اﺳﻼمی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ درستی ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻣﯿﺎن اﯾﻦ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﻧﻈﺮي و اﻧﺘﺰاعی در اﺳﻼم ﺑﺎ واﻗﻌﯿﺎت اﺟﺘﻤﺎعی و اﻧﺴﺎنی ارﺗﺒﺎط ﺑﺮﻗﺮار ﺳﺎزد.

مولفه سوم، ﻧﻈﺎمﻣﻨﺪي و اﻧﺴﺠﺎم ﻣﺮاﺣﻞ و ﻋﻨﺎﺻﺮ دﺧﯿﻞ در ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ می باشد که  علمی ﺑﻮدن روشﺷﻨﺎسی ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ که در ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺗﺤﻘﯿﻖ علمی، ارﺗﺒﺎط ﻣﻨﻈﻢ و ﺳﺎزﻣﺎنﯾﺎﻓﺘﻪاي ﺑﯿﻦ ﺳﻄﺢ ﻧﻈﺮي (ﻧﻈﺮﯾﻪ ﯾﺎ اﯾﺪه) و ﺣﻘﺎﯾﻖ اﺟﺘﻤﺎعی ﺑﻪ وﺟﻮد آﯾﺪ. ﺑﻪ دیگر ﺳﺨﻦ؛ ﻣﺤﻘﻖ، ﺗﺮکیبی ﺳﺎزﻣﺎنﯾﺎﻓﺘﻪ و ﻫﺪﻓﻤﻨﺪ ﺑﯿﻦ تفکر منطقی و ﻣﺸﺎﻫﺪة ﺗﺠﺮبی دﻗﯿﻖ از پدﯾﺪه ﯾﺎ روﯾﺪاد اراﺋﻪ کند. در اﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ اﺳﺖ که ﺣﻘﺎﯾﻖ ﯾﺎ اﻃﻼﻋﺎت ﺑﺎﻣﻌﻨﺎ ﺑﺮاي ﺗﺤﻠﯿﻞ و ﺗﺒﯿﯿﻦ پدﯾﺪه ﯾﺎ روﯾﺪاد ﻣﺪّنظرمحقق اﯾﺠﺎد میﺷﻮد. گفتنی اﺳﺖ در ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺗﺮکیب، ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﻣﺤﻘﻖ ﺑﺮاي رﻋﺎﯾﺖ اﺧﻼق علمی و ﻣﯿﺰان ﻣﻬﺎرت ﺗﺤﻘﯿﻘﺎتی او ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ گوﻧﻪاي ﺑﺎﺷﺪ که واﻗﻌﯿﺖ آن گونه که ﻫﺴﺖ منعکسﺷﻮد و ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺗﺤﻘﯿﻖ، اﻋﺘﺒﺎر ﻻزم را ﺑﺮاي اراﺋﻪ در ﻣﺠﺎري علمی ﻣﻮﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.

ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﺻﻞ و وﯾژگی ﻧﻈﺎمﻣﻨﺪي ﻋﻠﻢ و همچنین ﻧﻈﺎم روشﺷﻨﺎختی ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ از ﻣﻠﺰوﻣﺎت ﺑﺎیستة نگاه ﻣﻨﺴﺠﻢ، ﻣﻨﻀﺒﻂ و ﻧﻈﺎمﻣﻨﺪ در اراﺋۀﻣﺪل ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ اﺳﺖ؛ ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ که ﻧﻮعی پاراداﯾﻢ فکري ﺣﺎکم ﺑﺮ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺑﻪ وﺳﯿﻠۀروشﺷﻨﺎسی ﻣﻌﺮفی میﺷﻮد. ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺎس، زﻣﺎنی که ﻣﺤﻘﻖ در ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت از ﺳﻄﺢ ﻧﻈﺮي ﺑﻪ ﺳﻄﺢ ﺗﺠﺮبی وارد میﺷﻮد، در ﺣﻘﯿﻘﺖ اﺻﻮل ﻧﻈﺮي را ﺑﻪ ﺳﻤﺖ واﻗﻌﯿﺖ ﺣﻤﻞ می کند. در اﯾﻦ ﻣﯿﺎن ﻣﺠﻤﻮﻋﻪاي از ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎ و ﻋﻨﺎﺻﺮ درونی و ﺑﯿﺮونی ﻫﻤﺮاه ﻣﺤﻘﻖ وﺟﻮد دارﻧﺪ که ﺑﻪ ﻧﻮعی در ﺟﻬﺖ گیري پژوﻫﺶ او ﺗﺄﺛﯿﺮگذارﻧﺪ و ﺗﻼش ﻣﺤﻘﻖ ﺑﺎﯾﺪ در اﯾﻦ ﻣﺴﯿﺮ ﺳﺎﻣﺎﻧﺪهی ﺑﺎﺷﺪ که از ﺗﺄﺛﯿﺮگذاري ﻋﻮاﻣﻞ ﻧﺎﻣﻄﻠﻮبی که ﺧﺎرج از ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﻧﻈﺮي و الگوي روشﺷﻨﺎختی پژوﻫﺶ اوﺳﺖ ﺟﻠﻮگیري کند و ﺑﻪ ﻧﻮعی ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺗﻮﻟﯿﺪ و تکون ﻣﻌﺮﻓﺖ را از اﺻﻮل و ﻣﺒﺎنی فلسفی ﺗﺎ ورود ﺑﻪ واﻗﻌﯿﺖ ﺗﺠﺮبی، در یک ﻗﺎﻟﺐ و چارچوب ﻣﻨﺴﺠﻢ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ کند.

ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ،روشﺷﻨﺎسیﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی اﺳﻼمی ﺑﺎﯾﺪ درچارچوب فکری و ﻧﻈﺮي اﺳﻼم و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻟﻮازم و ﺿﺮورﺗﻬﺎي دینی آن ﺻﻮرت گیرد ﺗﺎ وﺟﻪ اﺳﻼﻣﯿﺖ آن ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺑﺎﺷﺪ. نمیﺗﻮان در اﻧﺘﺨﺎب روش در ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻪ وﺣﺪت روشﺷﻨﺎختی ﺑﻮد و در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل، در چارچوب ﻧﻈﺮي ﺧﻮد ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﻣﺒﺎنی اﻧﺴﺎنﺷﻨﺎختی اسلامی ﺑﻮد.

دکتر عبدلی در ادامه به ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي ﻓﺮعی تولید علوم انسانی اسلامی اشاره کردند و گفتند: ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي ﻓﺮعی ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎیی‌اﻧﺪ که ﻗﺎﺑﻞ ارﺟﺎع ﺑﻪ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي اصلی ﺑﻮده و ذﯾﻞ یکی ازﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي اصلی ﻗﺮار می گیرﻧﺪ. اﺳﺘﻘﺮاي ﻣﺎ از اﯾﻦ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎ ﺗﺎم ﯾﺎ ﻧﺎﻗﺺ ﻧﯿﺴﺖ و ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮاي ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﺮخی از ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ آﻧﻬﺎ اﺷﺎره می کنیم.

اولین مولفه فرعی اصالت محقق و کنش های انسانی در فرایند ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ می باشد. یکی از ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي اصلی و ﻋﺎم، ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻣﺒﺎنی و از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺒﺎنی اﻧﺴﺎنﺷﻨﺎختی اﺳﺖ. اﺻﺎﻟﺖ ﻣﺤﻘﻖ و کنش هاي اﻧﺴﺎنی در ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ را میﺗﻮان از ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺮاﯾﻨﺪﻫﺎ و ﺑﺮون دادﻫﺎ و ﺑﻪ ﻋﺒﺎرتی؛ از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي ﻓﺮعی ﺑﻪ ﺷﻤﺎر آورد. در پاراداﯾﻢﻫﺎي اﺛﺒﺎتی که نگاه مکانیکی ﺑﻪ اﻧﺴﺎن دارﻧﺪ و در پی ﺗﺒﯿﯿﻦ علّی رﻓﺘﺎر اﻧﺴﺎن اﻧﺪ، ﺗﺄکید ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎ رﻓﺘﺎر اﻧﺴﺎنی اﺳﺖ. اﻣﺎ در نگاه اﺳﻼمی، ﻫﻢ ﻋﻠﺖ رﻓﺘﺎرﻫﺎي اﻧﺴﺎنی و ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺤﺮك ﺑﯿﺮونی رﻓﺘﺎر داراي اﻫﻤﯿﺖ اﺳﺖ و ﻫﻢ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﻋﻨﺼﺮ اﺧﺘﯿﺎر و آزادي، ﻧﻘﺶ و ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺧﻼﻗﺎﻧﻪ و ﺗﻌﺎملی اﻧﺴﺎن در ﻣﻮاﺟﻬﻪ ﺑﺎ پیراﻣﻮن ﺧﻮد اﻫﻤﯿﺖ و اﺻﺎﻟﺖ دارد. اﻣﺎ ﻧﻘﺶ ﻋﻮاﻣﻞ ﺑﯿﺮونی در تکون ﻓﻌﻞ اﻧﺴﺎن در ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺑﺎ ﻋﻨﺼﺮ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ، اراده وآزادي اﻧﺴﺎن ﺑﺴﯿﺎر ﻧﺎچیز اﺳﺖ؛ ﺑﺪﯾﻦ ﺳﺒﺐ که در اﺳﻼم، نگاه مکانیکی ﺑﻪ اﻧﺴﺎن پذﯾﺮﻓﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ و اﻧﺴﺎن هیچگاه ﻣﻘﻬﻮر ﺟﺒﺮﻫﺎي محیطی ﻗﺮار نمی گیرد. ﻟﺬا ﻋﻨﺼﺮ اﺧﺘﯿﺎر و آگاهی اﻧﺴﺎن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺟﺰء اﺧﯿﺮ ﻋﻠﺖ ﺗﺎﻣﻪ ﻓﻌﻞاﺧﺘﯿﺎري اﻧﺴﺎن، اﺻﺎﻟﺖ را ﺑﻪ کنشهاي اﻧﺴﺎنی می دهد. در ﻧﺘﯿﺠﻪ، اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﺮ اﺳﺎس ﺗﻔﺴﯿﺮي که از ﻣﺤﯿﻂ اﺟﺘﻤﺎعی و پیرامون ﺧﻮد دارﻧﺪ، ﺑﻪ واکنش در ﻣﻘﺎﺑﻞ آن می پردازﻧﺪ.

دومین مولفه عام تولید علوم انسانی اسلامی، ﺗﻨﻮع ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻌﺮفتی و تکثّر روش شناختی می باشد. کنش های انسانی ذو اﺑﻌﺎدﻧﺪ؛ ﺑﺮاي ﻓﻬﻢ ﺣﻘﯿﻘﺖ آﻧﻬﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺧﻮد را ﻣﺤﺪود ﺑﻪ یک روش کرد. اﻧﺴﺎن داراي ﻣﺮاﺗﺐ و ﺳﻄﻮح مختلفی اﺳﺖ و ﺑﻪ ﺗﺒﻊ آن ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﻨﺒﻊﺷﻨﺎختی ﻧﯿﺰ ﺑﺮاي ﺷﻨﺎﺧﺖ او ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻌﺮفتی مختلفی چون ﺣﺲ، ﻃﺒﯿﻌﺖ، ﻋﻘﻞ و ﻧﻘﻞ ﻣﺮاﺟﻌﻪ کرد. ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﺴﺌﻠۀﺻﺪق و کذب و اﻋﺘﺒﺎرسنجی ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﺣﺘﻬﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﺠﺮبی، ﻋﻘﻼنی و ﺷﻬﻮدي اﻧﺴﺎنی، ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎي ﺣﺎﺻﻞ از ﻫﺮ ﺳﺎﺣﺖ، ﻣﻼك منطقی ﺧﺎص ﺧﻮد را میﻃﻠﺒﺪ و اﻋﺘﺒﺎرسنجی آن ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻔﺎوت ﻧﻔﺲاﻻﻣﺮ آﻧﻬﺎ ﻣﺘﻔﺎوت ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد.

دخالت سطح بندی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﺤﻘﯿﻖ در روشﺷﻨﺎسی ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ سومین مولفه فرعی تولید علوم انسانی اسلامی می باشد. ﺑﯿﻦ ﺳﻄﻮح ﻣﻌﺮﻓﺖ و روش ﻣﻌﺮﻓﺖ ارﺗﺒﺎط وثیقی وﺟﻮد دارد. ﻫﺮ ﻣﻌﺮفتی از روش ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺧﻮد ﺑﺮﺧﻮردار ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. داﻧﺸﻬﺎي طبیعی و اﻧﺴﺎنی و ﻧﯿﺰ داﻧﺸﻬﺎي عملی و ﻧﻈﺮي، ﻫﺮ یک روﺷﻬﺎي ﻣﺨﺼﻮص ﺑﻪ ﺧﻮد را دارﻧﺪ. ﺑﺮ اﺳﺎس ﻣﺒﺎنی ﻣﻌﺮﻓﺖﺷﻨﺎسی اﺳﻼمی، ﻋﻘﻞ و ﻧﻘﻞ و ﺣﺲ و ﺗﺠﺮﺑﻪ، روﺷﻬﺎي کسب ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢاﻧﺪ.

چهارمین مولفه، ارزش پذﯾﺮي ﻧﻈﺎم ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ می باشد که ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ گزارهﻫﺎي ﺗﻮصیفی و ﺗﻮﺻﯿﻪاي در آﻣﻮزهﻫﺎي دینی و ﺑﻪ ﺗﺒﻊ گزارهﻫﺎي ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی اﺳﻼمی در ﻧﻘﺶ ارزﺷﻬﺎ در ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ، ﻣﺴﺘﻠﺰم نگاه ﻋﻤﯿﻖﺗﺮي ﺑﺮ ارزشﻣﺪاري ﯾﺎ ارزشﻧﺎپذﯾﺮي ﻧﻈﺎم ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ اﺳﺖ.

اگر ﻧﻈﺎم علمی ارزش پذیر ﺑﺎﺷﺪ، میﺗﻮان ﺑﻪ کمک ارزﺷﻬﺎي دینی ﺑﺮ آن ﺗﺄﺛﯿﺮگذاﺷﺖ و از ﻋﻠﻢ دینی ﺳﺨﻦ گفت؛ اﻣﺎ اگر ﻋﻠﻢ ذاﺗﺎ ً ﻓﺎرغ از ارزش و اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژي ﺑﺎﺷﺪ، از ﻫﻤﯿﻦ ﺣﯿﺚ ﻓﺎرع از دینی و ﻏﯿﺮ دینی ﺑﻮدن اﺳﺖ.

مولفه دیگر ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺟﺎیگاه ﺗﺠﺮﺑﻪ در ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢدینی می باشد. ﺟﺎیگاه ﺗﺠﺮﺑﻪ و ﻧﻘﺶ آن در ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت علمی ﺑﻪ وﯾژه در ﺑﺤﺚ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻮم دینی یکی از دﻏﺪﻏﻪﻫﺎ و همچنین از ﻧﻘﺎط اﺧﺘﻼف و چالش برانگیز ﺑﯿﻦ ﻣﻮاﻓﻘﺎن و ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن و حتی در ﻣﯿﺎن ﻃﯿﻒ ﻣﻮاﻓﻘﺎن و ﻃﺮﻓﺪاران ﻋﻠﻢ دینی اﺳﺖ. زﻣﺎنی رویکرد وﺣﺪت گرایی روشﺷﻨﺎختی رویکرد ﻏﺎﻟﺐﺗﺤﻘﯿﻘﺎت و پژوﻫﺸﻬﺎي ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی ﺑﻮد، اﻣﺎ اﯾﻦ رویکردد از ﺳﻮي ﻓﯿﻠﺴﻮﻓﺎن ﻋﻠﻢ ﻣﺎﺑﻌﺪ اﺛﺒﺎتگرایی ﺗﻌﺪﯾﻞ ﺷﺪ؛ ﺑﻪ گوﻧﻪاي که اﻣﺮوزه ﺗﺠﺮبی ﺑﻮدن، ﻣﻼك داوري ﻧﻈﺮﯾﺎت علمی ﻧﺰد همة ﻓﯿﻠﺴﻮﻓﺎن ﻋﻠﻢ اﻣﺮوزي تلقی نمیﺷﻮد.

در ﺗﻨﻘﯿﺢ ﻧﻘﺶ و ﺟﺎیگاه ﺗﺠﺮﺑﻪ، ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ پرﺳﺸﻬﺎي پیش‌روي ﺑﺎورﻣﻨﺪان ﻋﻠﻢ دینی در ﻣﺴﯿﺮ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ، ﺳﺆاﻻتی از اﯾﻦ دﺳﺖ اﺳﺖ که: ﺗﺠﺮﺑﻪ در کداﻣﯿﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ از ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ دینی ﻻزم اﺳﺖ؟ اﺳﺎﺳﺎ ً ﺗﺠﺮبی ﺑﻮدن آزﻣﻮن ﯾﺎ داوري ﺑﻪ چه ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ؟ در ﻋﻠﻮم دینی که ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺮ ﻣﺴﺘﻨﺪات نقلی و تاریخی اﺳﺘﻨﺎد میﺷﻮد، ﺟﺎیگاه آزﻣﻮن ﺗﺠﺮبی کجاﺳﺖ؟ آﯾﺎ تفکیک ﻣﻘﺎم گردآوري از داوري در ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت دینی پذﯾﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ؟

اﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪان ﻣﺴﻠﻤﺎن ﻧﯿﺎز ﺑﻪ ﻧﻮعی ﺧﻮدآگاهی ﻣﺘﻬﻮراﻧﻪ دارﻧﺪ ﺗﺎ از ﻫﺮاس ﻧﺎشی از ﺗﯿﻎ ﺗﯿﺰ ﺗﺠﺮﺑﻪگرایی در ﺣﻮزة اﻧﺪﯾﺸﻪ و تفکر رهایی ﯾﺎﺑﻨﺪ. در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل، ﺑﺎرویکردي اﻋﺘﺪالی از ﺗﻤﺎمی ﻣﻨﺎﺑﻊ و روﺷﻬﺎي ﻣﻌﺮفتی ﻣﻮرد ﺗﺄﯾﯿﺪ دﯾﻦ در ﻣﺤﻞ و ﺟﺎیگاه ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺧﻮد ﺑﻬﺮهﻣﻨﺪ ﺷﻮﻧﺪ.

ششمین مولفه فرعی تولید علوم انسانی اسلامی ورود ﺑﻪ ﻋﺮﺻۀﻓﺮﺿﯿﻪﺳﺎزي و نظریه پردازي می باشد. ﻣﺮوري اﺟﻤﺎلی ﺑﺮ ﻣﺤﺘﻮاي دﯾﻦ، ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﻣﺘﻮن دینی را در ﻓﺮﺿﯿﻪﺳﺎزي و ﻧﻈﺮﯾﻪپردازي در ﺣﻮزة ﻋﻠﻮم ﺗﺠﺮبی ﺑﻪ ﺧﻮبی روﺷﻦ می کند. در ﻣﺘﻮن دینی در ﺑﺴﯿﺎري ﻣﻮارد ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ آﻣﻮزهﻫﺎیی وﺟﻮد دارد که ﺑﻪ راحتی میﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻓﺮﺿﯿﻪ وارد دﻧﯿﺎي ﻋﻠﻢ ﺷﻮﻧﺪ. اﺧﺬ ﻓﺮﺿﯿﺎت رﯾﺸﻪ در ﻣﺒﺎنی ﻣﻌﺮﻓﺖﺷﻨﺎختی دینی ﻣﺎ دارد؛ پذﯾﺮش اﯾﻦ پیشﻓﺮﺿﻬﺎ که اوﻻً، گزارهﻫﺎي دﯾﻦ ﻋﻼوه ﺑﺮ ﻣﻌﻨﺎداري و ﻗﺎﺑﻞ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺑﻮدن، ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ واﻗﻊ اﺳﺖ؛ ﺛﺎﻧﯿﺎ، ﻣﻨﺎﺑﻊ وﺣﯿﺎنی و ﻋﺮﻓﺎنی ﻋﻼوه ﺑﺮ ﻣﻨﺒﻊ ﺗﺠﺮﺑﻪ، از ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻣﺤﺴﻮب میﺷﻮد. ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺎس، گزارهﻫﺎي دینی ﻧﯿﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ گزارهﻫﺎي ﺗﺠﺮبی واﻗﻊﻧﻤﺎﺳﺖ و حتی آن ﻃﯿﻒ از گزارهﻫﺎي ﺗﺠﺮﺑﻪﻧﺎپذﯾﺮ ﻋﻠﻢ دینی ﻧﯿﺰ که ﺑﺎ کمّیﺳﺎزي  ﻗﺎﺑﻠﯿﺖآزﻣﻮن پذﯾﺮي را دارﻧﺪ، میﺗﻮاﻧﻨﺪ در ﻗﻠﻤﺮو ﻋﻠﻢ دینی ﻗﺮار گیرﻧﺪ. ﺑﻪ ﻃﻮر ﻗﻄﻊ، در ﺧﺼﻮص اﯾﻦ ﺣﺠﻢ از گزارهﻫﺎي ﻋﻠﻢ دینی امکان گفتگو و ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ دﯾﺪگاه های تجربی راﯾﺞ در ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی غربی میسر می شود.

در ساز و کار دینی کردن ﻋﻠﻮم در ﺣﻮزهﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ آن ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎي چارچوب ﻣﺘﺎﻓﯿﺰیکی و دینی می توان ﻓﺮﺿﯿﻪﺳﺎزي کرد و ﺑﺎ اﻟﻬﺎم از ﻣﺘﻮن دینی ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﯾﺎ ﻏﯿﺮﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻓﺮﺿﯿﺎتی را از ﻣﺘﻮن دینی اﺧﺬ کرد. گاهی اﯾﻦ گزارهﻫﺎ و ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎ ﺗﺠﺮﺑﻪپذﯾﺮﻧﺪ و ﺑﻪ محک ﺗﺠﺮﺑﻪ و داوري ﺗﺠﺮبی در می آیند و گاه فراتجربی اند.

استاد حوزه و دانشگاه در ادامه به موﻟﻔﻪﻫﺎي ﺧﺎص ﻣﺪلﺷﻨﺎختی اشاره کردند و گفتند: ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي ﺧﺎص ﻣﺪلﺷﻨﺎختی ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اینکه وﺟﻪ اﺳﻼﻣﯿﺖ یک ﻣﺪل چه چیزی ﺑﺎﺷﺪ، ﻗﺎﺑﻞ اﺣﺼﺎﺳﺖ. ﺑﺮاي ﻣﺜﺎل، اگر ﻗﺎﺋﻞ ﺑﺎﺷﯿﻢ که در ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻮم اﺳﻼمی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ روش اﺟﺘﻬﺎدي ﺑﻪ ﺑﻬﺮه گیري از ﻣﺘﻮن دینی اﻗﺪام کنیم، ﻣﺠﻤﻮﻋﻪاي از ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎي ﺧﺎص از ﺟﻤﻠﻪ:

-        ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻧﻘﺶ و ﺟﺎیگاهه اﺟﺘﻬﺎد در ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻮم دینی؛

-        ﺗﺒﯿﯿﻦ دﻗﯿﻖ ﻣﺮاﺣﻞ روش اﺟﺘﻬﺎدي؛

-        ﺣﺠﯿﺖ، اﻋﺘﺒﺎر و روایی ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎي اﺟﺘﻬﺎدي؛

-        آزﻣﻮن و اﻋﺘﺒﺎرﯾﺎبی ﻧﻈﺮﯾﻪﻫﺎي اﺟﺘﻬﺎدي دینی؛

-        ﺷﯿﻮة ﻧﻈﺮﯾﻪپردازي دینی و ﺗﻔﺎوت آن ﺑﺎ اﺟﺘﻬﺎد ﻓﻘﯿﻬﺎن؛

-        امکان ﺗﻔﺎﻫﻢ و چگونگی ﺗﻌﺎﻣﻞ اجتهادی ﺑﺎ پاراداﯾﻢﻫﺎي راﯾﺞ در ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎنی؛

-        ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﻣﯿﺎن ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎي اﺟﺘﻬﺎدي و روﺷﻬﺎي ﺗﺠﺮبی و... ﺣﺎﺻﻞ میﺷﻮد، که ﻫﺮ ﻣﺪلی که ادﻋﺎي ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ دارد ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ آن پاﺳﺦ گوﯾﺪ.

دکتر عبدلی در پایان به منابع مهم مطالعاتی در رابطه با این موضوع اشاره کردند، از جمله کتاب هویت دینی نوشته آقای خاکی قراملکی؛ هویت علم دینی، دیدگاه ها و ملاحظات (دکتر علیپور و موحد ابطحی)؛ گامی به سوی علم دینی (دکتر بستان)؛ نظریه سازی در حوزه خانواده اثر دکتر بستان؛ در جستجوی علوم انسانی اسلامی نوشته دکترخسروپناه و کتاب پارادایم اجتهادی دانش دینی پاد اثر دکتر حسنی و علی پور و در آخر به سوالات پاسخ دادند.

 

 

 

 

    2