کد مطلب: 135294 تعداد بازدید: ۱۵۰

برگزاری سومین نشست از دوره مهارت افزایی مدرسه تابستانه علوم انسانی اسلامی

چهارشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۲ ساعت ۲۳:۴۱:۱۳
معاونت پژوهش مدرسه علمیه تخصصی زینبیه با همکاری پژوهشکده فرهنگ و معارف اسلامی از برگزاری سومین نشست از دوره مهارت افزایی مدرسه تابستانه علوم انسانی اسلامی با موضوع «سنت الهی در علوم اجتماعی» با حضور حجت الاسلام و المسلمین دکتر ترخان به صورت مجازی مورخ21/4/1402 خبر داد.
 

حجت الاسلام و المسلمین ترخان در ابتدای بحث گفت: در مباحث معرفتی علوم انسانی نیاز به بیان چند مقدمه وجود دارد، مقدمه اول تعریف علم می باشد واژه علم کاربرد گوناگونی دارد. در یک کاربرد علم به معرفت شخصی و معرفت مشاع تقسیم می شود، در کاربرد دیگر علم به مطلق فهم یا فهم مطابق با واقع تعریف می گردد، کاربرد دیگر علم مطلق آگاهی یا آگاهی نظام مند و یا اینکه قضایای حقیقی و اعتباری را شامل می شود، گاهی نیز علم به تجربی و اعم از تجربی و غیر تجربی تقسیم می شود و معرفتی که از روش تجربی بدست می آید  بر اساس این کاربرد فلسفه وکلام علم محسوب نمی شوند اما علم در معنای اعم، فقه، اصول و فلسفه و علوم اجتماعی و اقتصاد را شامل می شود.

در ادامه به کاربرد دیگر علم پرداخت و اذعان کرد: امروزه واژه‌ی علم در جامعه‌ی علمی، فقط به علم تجربی اختصاص یافته است و علم به معرفتی اطلاق می شود که از راه تجربه به دست آمده باشد و این معرفت ویژگی هایی دارد از جمله : 1-توصیف که مقصود از توصیف حکایت و اخبار از واقعیت است؛ 2- تبیین که یک امری فراتر از توصیف می باشد که از علت و ساز و کار یک شی بحث می کند؛3- پیش بینی  و اصطلاحی که در فلسفه علم مطرح شده است بحث ساز وکار علّی یک شی که مورد بررسی قرار می گیرد از لحاظ علت فاعلی، علت غایی، تبیین پاردایم های تفسیری است به این معنا که در پاردایم اثبات گرایی، واژه تبیین مطرح شده است.

استاد دانشگاه بیان کرد: پاردایم هایی که در دوران مدرنیته مطرح می شود، (پاردایم ساختارهایی است که بر علم سیطره دارد) این پاردایم ها، آگاهانه و ناآگاهانه تأثیر خود را بر علم می گذارد. نگاهی که بعد از بیکن مطرح شد این است که معرفتی که از راه عقل بدست آید معرفت مستقلی محسوب نمی شود و بعد از آن هم بیان شد؛ معرفتی که از راه وحی و نقل بدست آید از اعتبار و حجیت برخوردار نیست و تنها راهی که باعث به دست آمدن معرفت می شود از راه تجربه است و علت پدید آمدن حوادث انسانی را تجربه انگاشتند. در پاردایم پوزیتیویست، موضوع، روش و هدف علم؛ رفتار و کنش های انسانی مانند پدیده های طبیعی است همانگونه که پدیده های طبیعی از عوامل بیرونی تاثیرگذار می باشند و از خود اختیاری ندارند و حرکتشان جبری است. حال در این قسمت موضوع علوم انسانی با پدیده های طبیعی فرقی ندارد و تلقی آن ها از موضوع این است که اراده و اختیار اهمیتی ندارد و انسان همانند یک شی فیزیکی می باشد و در پاردایم پوزتیویستی هدف از علم که علت کاوی است با روش تجربی بدست می آید.

دانشیار گروه کلام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه در ادامه خاطر نشان کرد: در پاردایم تبیینی، رفتاری که از انسان سر می زند مانند نگاه پوزتیویست ها نیست بلکه انسان اعتباریات را می سازد تا نیازهایش را برطرف کند، زیرا در علوم انسانی به دنبال اعتباریات هستیم تا معنای رفتار انسان را درک نماییم. در پاردایم تفسیری یک عمل تبیین می شود و معناگرایانه آن را دنبال می کنیم تا دلایل آن را کشف کنیم. در این پاردایم موضوع، هدف و روش علوم انسانی این است که دلایل و معنای رفتار انسان را کشف می کند . پاردایم دیگر، پاردایم انتقادی است ماکس وبر پیشنهاد ترکیبی بودن پاردایم را مطرح کرد و بیان کرد هدف علم، رهایی است، یعنی علوم انسانی، انسان را از وضعیت موجود تغییر می دهد تا به وضعیت مطلوب دست یازد. در واقع در پاردایم انتقادی علت کاوی و روش انتقادی است و هدف این است که به رهایی که آن نقطه مطلوب است برسد.

در ادامه پژوهشگر حوزه و دانشگاه گفت: می توان اشکالاتی را بر علوم انسانی تجربی وراد کرد و آن این است که در پاردایم پوزتیوسیت یکی از ویژگی های علم قابل پیش بینی بودن است و از جمله اهداف فهمیدن علت  و تطبیق بر حوادث اجتماعی جهت دهی آن است اما در علمی که بر اساس تجربه بدست آمده است، مبنای خاصی وجود ندارد و بر چه اساسی می توان گفت علم از طریق تجربه بدست آمده است؟ ما فلسفه و روش های عقلی و نقلی را جزء علم می دانیم و روش تجربی به تنهایی کفایت نمی کند. در پسامدرن پاردایم گفتمان، معرفت تجربی مستقل است و از آداب و رسوم، موقعیت و فرهنگ تاثیر می پذیرد. چالشی که مطرح می شود این است که در بحث علوم انسانی چه تعریفی از آن می توانیم داشته باشیم؟ زیرا معانی گوناگونی دارد. علوم انسانی، کنش ارداه انسان است، برخی فراتر از کنش یعنی اعم از کنش و غیرکنش می دانند و برخی دیگر معنای اخص را در نظر گرفته و رفتارها وکنش های اجتماعی که از انسان سر می زند را در نظر می گیرند.

 قبل از طرح اشکالات علوم انسانی ابتدا چند گام اساسی را باید توضیح داد: گام اول؛ اطلاع از مشکلات علوم انسانی یعنی نقد علوم انسانی متداول. گام دوم؛ مسائل پیرامونی که هنوز به تولید علم نرسیده ایم. سوال مطرح می شود که آیا تولید علوم انسانی ممکن است؟ علمی که از طریق قرآن بدست می آید را می توان جامعیت داد؟ در گام دوم باید به ابهامات پاسخ داد. گام سوم؛ تولید علم، هفت مرحله دارد که در بحث نقد باید به چالش بپردازیم. چالش ها به سه دسته کاربردی، اخلاقی و دینی تقسیم می شوند. تنها راه حل پرداختن به علم دینی این است که در مرحله اول آن را نقد کنیم. یعنی بحث چالش معرفتی را بیان نماییم. چالش معرفتی خود به دو دسته‌‌ی حداقلی و حداکثری تقسیم می شود. در چالش حداقلی وارد حوزه مبنا و متافیزیک می شود. یعنی علم با روش تجربه بدست آمده است و نباید وارد حوزه متافیزیک شود. اشکالی که می توانیم مطرح کنیم این است که: در بحث علوم انسانی وارد حوزه ای شده اند که نباید وارد می شدند، زیرا چالش معرفتی را باید در توصیف، تبیین و پیش بینی پاسخگو بود در حالیکه با علوم انسانی که از راه تجربه بدست آمده باشد نمی توان چنین کاری را انجام داد. و ادعای بزرگتر این است که با چالش حداکثری روبرو هستند و در چالش حداکثری می خواهند علوم انسانی را توصیف، تبیین و پیش بینی کنید یعنی می خواهند علت‌کاوی و معنا‌کاوی کنند که چنین چیزی اماکن پذیر نیست.

استاد ترخان در ادامه چند نکته بیان کردند: سوال مطرح می شود که تلقی از علم دینی چیست؟ دیدگاه های مختلفی در باب علم دینی وجود دارد. برخی مانند آقای گلشنی می گویند: همه علوم نیاز به مبانی متافیزیکی دارند. برخی فراتر رفته می گویند: منبع دین است و تمامی فرضیه ها و مسئله ها ونظریه ها را نیز باید از دین استخراج کرد. اما بنده معتقدم علم عناصر و مولفه های گوناگونی دارد که اگر این عناصر نباشند علمی شکل نخواهد گرفت. این عناصر عبارتند از: موضوع، مسئله، فرضیه، هدف و ... . اگر علمی تولید شود و اگر عناصر وابسته به دین باشند آن علم، علم دینی می شود و علم دینی تشکیک بردار است. آقای سروش به آیت الله جوادی آملی اشکال کرده است در حالی که آقای جوادی آملی  معتقد است علمی که از طریق تجربه بدست می آید نیز مستند به علم دینی می باشد، زیرا در جایی که عقل و تجربه به کار نمی آیند به تنهایی نقل به آن ها کمک می کند.  بنابراین بزرگترین نقص علوم انسانی، نقص معرفتی است که به دو حوزه حداقلی و حداکثری وراد می شود و قبل از ارائه، راه حل سنت های الهی توضیح داده می شود.

استاد حوزه خاطر نشان کرد: سنت به معنای طریقه و روش می باشد اما در اصطلاح گاهی یک امر مستحبی ارداه می شود که به آن معنای اخص گفته می شود. در معنای خاص سنت در برابر کتاب شامل قول، فعل و تقریر معصوم است. در معنای عام، سنت در مقابل بدعت است و در نهایت معنای اعم به طریقه‌ی معمول و رایج است که به طبع خود دائماً جاری است، تعریف شده است. سنت به دو دسته‌ تکوینی و تشریعی تقسیم می شود. قوانین اجتماعی به صورت مشروط هستند، زیرا به اراده و اختیار انسان ها ربط پیدا می کنند. ابهامی که مطرح می شود این است که اگر بخواهیم پدیده ای را توصیف و تبیین کنیم و وضعیت آینده را پیش بینی نماییم چگونه با سنت الهی همه جانبه تبیین کنیم؟ آیا همه سنت های الهی قابل پیش بینی است؟ در پاسخ می گوییم: ابتدا باید سنت الهی را از قرآن استخراج کنیم و علت مقتضی را ترکیب کنیم تا به علت تامه برسیم در آن صورت قطعاً می توانیم حوادث را پیش یبینی کنیم. شبه دیگری مطرح می شود، آیا ایمان و تقوا قابل اندازه گیری هستند؟ در بحث کمیت ها قرآن تعبیر عام دارد و می فرماید: «وَ خَلَقَ کُلُّ شَیءٍ فَقَدَّرَه تَقدیرَاً» یعنی شمول و کلیت دارد و امکان تبدیل کیفیت به کمیت هست اما پیشبینی سخت می شود.

آقای ترخان در ادامه تاکید کرد: کسانی که سنت الهی را قبول ندارند به دو دسته تقسیم می شوند:1- طبیعت گرا هستی شناختی 2- طبیعت گرا روش شناختی. گروه اول بیان می کنند که انسان روح ندارد و یک امر فیزیکی می باشد. عالم غیب، خدا و فرشته وجود ندارد. اما گروه دوم بیان می کنند خدا، فرشته و عالم غیب وجود دارد اما در بحث اجتماع وارد نمی شود.  در علوم انسانی به دنبال آن هستیم که عوامل مادی و طبیعی را بدست آوریم. اشکالی که مطرح می شود این است که علت فرامادی را نمی شود انکار کرد  و شما به دنبال تبیین دقیق نیستید. اساساً چنین امکانی برای شما وجود ندارد که پدیده های انسانی را بدون در نظر گرفتن سنت های الهی واکاوی و بررسی کنید و اگر معرفتی حاصل شود ناقص است و نمی تواند حوادث آینده را به طور جامع پیش بینی کند.

استاد در خاتمه به راه حل برای چالش علوم انسانی پرداخت و گفت: اساساً این نظام عالم هستی بر اساس اسباب و مسبباتی است و سنت الهی هم بر اساس اسباب می باشد و تا زمانی که علت تامه و اقتضایی یک پدیده را پیدا نکرده باشیم، نمی توانیم پیش بینی صد در صد داشته باشیم  و نباید از نقش سنت های الهی غافل باشیم و جامعه علمی باید پژوهشهای مستمر انجام دهد و بحث پیش بینی با اینکه بسیار سخت است را قابل دسترسی کند. در پایان نیز به پرسش های شرکت کنندگان در دوره مدرسه تابستانه علوم انسانی اسلامی پاسخ دادند.

 

 

 

 

    2