برگزاری دومین نشست فاطمه پژوهی
دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۴۵:۱۴
خانم عظیمی در ابتدای بحث گفتند: یکی از بحث های مهم، بررسی و تحلیل وقایع تاریخی می باشد تا از آن ها عبرت بگیریم و تحلیل تاریخ بدین معناست که جریان های فکری را مورد بررسی قرار دهیم تا بتوانیم پاسخگوی شبهات باشیم . قبل از هر چیزی باید آنچه در زمان پیامبر (صلوات الله علیه) رخ داد و کارهایی که پیامبر (صلوات الله علیه) انجام دادند و نقشههای مخالفین حضرت برای غصب خلافت را مورد بررسی قرار دهیم که چگونه توانستند خلافت را غصب کنند.
در ادامه گفتند: مردم در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) چند دسته بودند:
دسته اول: مسلمانان نزدیک پیامبر بودند.
دسته دوم: کسانی که به حضرت علی (علیه السلام) حسد داشتند. در روایتی از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است: «شَكَوتُ إلى رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله حَسَدَ الناسِ إيَّايَ»؛ به پیامبر شکایت کردم که مردم خیلی به من حسادت می کنند.
عبارت دیگری در کتب اهل سنت آمده است راجع به مناظره هایی که بین عبدالله بن عباس و عمربن خطاب رخ داده است. در «الکامل فی التاریخ» مناظره مطرح شده: ابن عباس با عُمر مناظره کرد و عُمر گفت: میدانی چرا امت نخواستند بعد از پیغمبر، شما به خلافت برسی؟ ابن عباس می گوید من جواب ندادم. عُمر گفت: چون نخواستند خلافت و نبوت یکجا جمع شود و خودِ ابن عباس علت و سبب غصب خلافت را حسادت می داند.
دسته سوم: کسانی بودند که به دنبال دشمنی بودند به این دلیل که امیرالمؤمنان (علیه السلام) پدر، برادر، عموشان را در جنگ های مختلف کشته بود. لذا در تاریخ مواردی داریم که اینها به خاطر کینههایی که به حضرت داشتند، نسبت به حضرت دشمنی کردند.
دسته چهارم: «مؤلفة قلوبهم» هستند،اینها افراد مشخص شده ای بودند که اسلام بدان ها پول پرداخت می کرد تا قلب آن ها را به اسلام متمایل کند. این افراد به چند دسته قابل تقسیم می باشند:
1. کافرانی با دادن زکات به آنها، نظرشان برای شرکت در جهاد به همراه مسلمانان جلب میشود. (از آنها تنها در جنبه نظامی استفاده می شود)
2. کافرانی که به منظور مسلمان شدن به آنها کمک مالی می شود.
3. مسلمانانی که از نظر اعتقادی ضعیف می باشند؛ به آنها کمک می شود تا ایمانشان قوی شود.
4. کسانی که در مرزهای کشور اسلامی سکونت دارند. (اعم از مسلمان و کافر) اگر به آنها زکات داده شود، مرزها را محافظت می کنند.
5. مسلمانانی که همسایه کافر دارند که با دادن زکات به آنها، کافران همسایه به اسلامآوردن تشویق میشوند. (از جهت پیبردن به برنامه اسلام)
6. مسلمانانی که از روی طمع به قدرت اسلام، اسلام آوردند. یعنی اینها احساس کردند که اسلام دارد قوی می شود و اگر ما مسلمان نشویم، دچار مشکل میشویم.
استاد حوزه علمیه در ادامه گفت: گروه بعدی که خیلی مهمند، منافقان و یهودیان مکی هستند. در مکه یک عده کافر بودند و عده ای «فی قلوبهم مرض» بودند. اکثر مفسرین گفتهاند مقصود از عبارت (فی قلوبهم مرض) منافقین هستند.
گروه دیگری که خیلی خطرناکتر از منافقین مکه بودند، یهودِیان مکه می باشند. در مکه مشرکین با بعضی یهودیان ارتباط داشتند. رابطهی عمربن خطاب با اهل کتاب مشخص است و با آنها ارتباط داشته است. جالب اینجاست، یهودیان از همه بیشتر عمر را دوست داشتند.
در خاتمه زمینهسازیهایی که مخالفین قبل از غصب خلافت انجام دادند را بیان کردند و گفتند:
1- دنبال افراد صاحب نفوذ و زرنگ بودند.
2- پیمان بستن آنها با یکدیگر؛ که آمدند با هم پیمانی در مکه بستند.
در تفسیر علی بن ابراهیم ذیل آیه «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ»، چهار نفر رفتن مکه، داخل کعبه شدند و پیمان بستند که اگر پیغمبر کشته شد، نگذارند که این امر به اهل بیت او برسد. که آیه نازل شد «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُون».
علت این قضیه چه بود؟ باید مقداری برویم قبلتر. آیه نازل شد که یا رسول الله شما همه واجبات را بیان کردی و دوتا از واجبات باقی مانده: یکی از آنها حج است و مسئلهی دیگر ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)است.
حالا که قرار بود بعداز حج ولایت ابلاغ شود، دشمنان حضرت چه کردند؟
1. پیغمبر (صلوات الله علیه) را ترور کنیم. نگذاریم پیغمبر ابلاغ کند. ولی در راه خداوند پیغمبر را آگاه کرد و جانش را حفظ کرد تا اینکه به غدیر رسید.
حضرت دستور دادند به غدیر برویم. «غدیر» منطقهای بود که محل مناسب کاروان نبود، نه آبش، آب شرب بود، هوایش بسیار بد بود و هیچ کس توقع نداشت پیغمبر در غدیر بایستد. دشمنان پیغمبر که دیدند آنجا محل مناسبی نیست با خود گفتند پیغمبر کلک زده و می¬خواهد در «جعفه» اعلام کند لذا تعدادی از منافقین به جعفه رفتند. پیغمبر دستور داد به آنها بگویید برگردند. منطقه¬ی غدیر بسیار گرم بود با این حال حضرت کنار آب نایستادند. ولی تعدادی که مخالف پیغمبر بودند رفتند کنار آب. حضرت سخنرانی کردند و خطبه غدیر خواندند. چون تعداد منافقینی که در آن جلسه دور و بر پیغمبر برای ابلاغ رسمی ماجرا بودند، تعدادشان کم بود، سر و صدایشان به جایی نرسید و موفق نشدند جلسه را به هم بزنند.
2. نقشهی دوم این است که ابوبکر در زمان پیغمبر (صلوات الله علیه) یک بار برای ابلاغ سوره برائت مأمور شد و بعد عزل شد. (لذا میشود پیغمبر خودش دستوری بدهد و بعد خودش عزل کند) گفتند ما شایع میکنیم که پیغمبر، علی را عزل کنیم و همزمان با این شایعه باید پیغمبر از دنیا برود. دو حالت دارد: یا اینکه پیغمبر به مرگ طبیعی به زودی میمیرد و خودمان اعلام میکنیم که پیغمبر، علی را عزل کرده و یا اینکه ما خودمان پیغمبر را مسموم میکنیم یا میکُشیم و همزمان این شایعه عزلِ علی را مطرح میکنیم.
در واقع جریانی که می خواست خلافت را غصب کند یک تفکری را در بین مردم القا کرد و آن این بود که خلافت و نبوت با هم در یک خانه جمع نمی شود و این تفکر نیز هم چنان در زمان حاضر ادامه دارد که دشمن می خواهد قشر متدین را نسبت به اسلام ناامید کند و اینکه اسلام نمی تواند صلاحیت لازم را برای اداره حکومت داشته باشد. اما ما به عنوان یک طلبه، وظیفه روشنگری و جهاد تبیین داریم تا وقایع تاریخی را به خوبی تحلیل نماییم تا نسل امروز دچار شبهه نگردد.