عید قربان، میثاق با ابراهیم
شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۳۶:۰۵
دستت در دست که بوده است که اینک حجرالأسود را لمس می کنی؟
نام شیرین کدام محبوب، بر زبان و لب های تو نقش بسته است، که بوسه بر حجرالأسود می زنی؟
تو، ای آشنای ابراهیم! ای از تبار اسماعیل و محمّد( صلی الله علیه وآله )!
اینک در شهری گام نهاده ای که نفس های پاک ابراهیم بت شکن، در فضای مسجدالحرام عطر افشانی کرده است.
میان صفا و مروه، به یاد اسماعیل و هاجر، گام می زنی و جوشیدن چشمه زمزم را از زیر پای اسماعیل ذبیح، یاد می کنی .
به خانه توحید که قدم می گذاری، بت شکنی پیامبر و علی ( علیه السلام ) را در سال فتح مکه مرور می کنی و اذان بلال را بر بام کعبه، طواف رسول خدا را بر گرد این خانه، نماز جماعت سه نفری پیامبر و علی و خدیجه را در این مسجد در آغاز بعثت، حمایت حمزه و ابوطالب را، از دعوت پیامبر و ندای قولوا لا اله الا الله تفلحوا را که حضرت رسول، بر فراز کوه ابو قُبیس سر داد و تاکنون در رواق تاریخ، طنین افکن بوده است .
اینجا مکّه است، شهری که شاهد شکنجه بلال و یاسر و سمیّه و عمّار بوده است .
محاصره اقتصادی مسلمین در شِعب ابی طالب همین جا بود . با این همه، آیا مکه جغرافی است یا تاریخ؟
این سرزمین، بارقه های الهی وحی را بر دوش کشیده است . جبرئیل، در فراز حرا نخستین آیات سوره اقرأ . . . را بر قلب خاتم پیامبران نازل کرده است. ندای برترِ الله اکبر، بزرگی و عظمت خدا را به گوش هستی نشانده است.
حال، در کجای زمان و زمینی؟
آن روز نبرد میان توحید و شرک در همین شهر، جاری بود . کلمة الله با مدد گرفتن از ذات جاودانه خدا، پرده های ظلمت را میدرید و نور یکتاپرستی را از حجاز به شرق و غرب جهان آن روز می افشاند .
امروز هم نبرد، ساری و جاری است و ابوجهل های این عصر، کمر به هدم امّت محمّدی بسته اند، امتی به عظمت جهان و به گستردگی زمین، که عصارهای از این نژادها و رنگ ها و زبان های مختلف را که زیر چتر اسلام قرار دارند، در اینجا می بینی .
چرا ما، همچون بلال، سخنگوی توحید نباشیم؟ وهمچون اسماعیل، حنجرهای فدای رضای خدا نداشته باشیم؟!
ما چشمه زمزم را در سینه داریم: محبت اهل بیت. کوثر همیشه فیّاض را سیراب کننده جانها داریم: ولایت .
همین چشمه جوشان، تو را به اینجا رسانده است، تا در حِجر اسماعیل و کنار مقام ابراهیم بایستی و روی جسم و جان را به سوی کعبه بداری .