غدبر خم
چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۹خلاصه ایی از واقعه سعید غدیر خم
واقعه غدیر از مهمترین وقایع تاریخ اسلاماست که در آن، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)هنگام بازگشت از حجةالوداعدر ۱۸ ذیالحجهسال دهم قمری در مکانی به نام غدیرخم، امام علی (علیهالسّلام)را ولی و جانشین خود معرفی کرد و حاضران که بزرگان صحابهنیز در میانشان بودند در آنجا با امام علی (علیهالسّلام) بیعت کردند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و دیگر معصوماناین روز را عیدخواندهاند و مسلمانان، بهویژه شیعیاناین روز را جشن میگیرند. گفتنی است واقعه غدیر در تمامی کتب شیعه و در کتب معروف اهل سنتبه صورت متواترنقل شده است.
حادثه غدیر فقط یک حادثه خاص تاریخی نیست که در زمان خود واقع شده باشد، بلکه تعیین سرنوشت تمام انسانها در طول تاریخ است. به همین جهت، نوشتن و سخن گفتن از غدیر خم در هر زمان و مکانی بی مناسبت نمیباشد. عصاره عالم هستی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره عمومیت غدیر و ابدیت و ماندگاری آن فرمود: «فقولوا باجمعکم...نحن نؤدی ذلک عنک الدانی و القاصی من اولادنا واهالینا ونشهد الله بذلک «وکفی بالله شهیدا» وانت علینا به شهید؛
سپس همگی بگویید... [
ای رسول خدا! این مطالب خطبه غدیر را]
از طرف تو به نزدیک و دور از فرزندانمان و فامیلهایمان میرسانیم، و خدا را بر آن شاهد میگیریم. خداوند در شاهد بودن کفایت میکند و تو نیز بر این اقرار ما، شاهد هستی.»
و در بخش دیگری از خطبه غدیر فرمود: «معاشر الناس انی ادعها امامة و وارثة فی عقبی الی یوم القیامة و قد بلغت ما امرت بتبلیغه حجة علی کل حاضر و غائب و علی کل احد ممن شهد اولم یشهد، ولد اولم یولد فلیبلغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الی یوم القیامة؛
ای مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت در نسل خود تا روز قیامت به ودیعه میسپارم، و من ابلاغ کردم آنچه را مامور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غائب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند، به دنیا آمدهاند یا نیامدهاند، پس حاضران به غائبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند.»
از جملات فوق به خوبی استفاده میشود که همگان در گفتن و پخش و نشر حدیث و جریان غدیر مسئولاند و تا روز قیامت این وظیفه سنگین بر دوش ولایتمداران خواهد بود؛ چنان که منکران غدیر و ولایت و امامت، منکر یک حادثه و یک خطبه تلقی نمیشوند و همچون ابلیس دشمن سعادت تمام بشریت به حساب میآیند.
امام رضا (علیهالسّلام) فرمود: «مثل المؤمنین فی قبولهم ولاء امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فی یوم غدیر خم کمثل الملائکة فی سجودهم لآدم و مثل من ابی ولایة امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) یوم الغدیر مثل ابلیس؛ مثل مؤمنین در پذیرش ولایت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در روز غدیر خم مثل ملائکه در سجودشان برای آدم است و مثل کسی که در روز غدیر از ولایت امیرمؤمنان سر باز زد، مثل شیطان است [
که با مخالفت خود با همه ابناء بشر به دشمنی برخاست]
..»
آنچه در غدیر خم و قبل و بعد از آن اتفاق افتاد، به طور یکجا از یک نفر نقل نشده است، بلکه هر یک از حاضران گوشههایی از آن مراسم را بازگو کرده و بخشی از قضایا را نیز امامان معصوم (علیهمالسّلام) بیان نمودهاند. و از برخی شیطنتهای منافقان و مخالفان نیز، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از طریق وحی و علم الهی اطلاع یافته و فقط با عده معدودی چون سلمان و ابوذر و مقداد و حذیفه و عمار در میان گذاشته است.
آنچه در پیش رو دارید، تصویر اجمالی و گزارش کلی است از جریان غدیر خم و پشت پردههای آن (قابل تذکر است که در عنوان برخی بخشها و همین طور برخی مطالب از کتاب اسرار غدیر، محمدباقر انصاری، بهره برده ایم.) امید آنکه به مدد مولا آنچه رضای خداست، در چند بخش به قلم آید.
هجرت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مکه معظمه، نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار میرود. بعد از این هجرت، حضرت سه بار به مکه سفر کردهاند: بار اول در سال هشتم، پس از صلح حدیبیه به عنوان انجام «عمره» وارد مکه شدند؛ بار دوم در سال نهم به عنوان «فتح مکه» وارد این شهر شدند؛ و سومین و آخرین بار بعد از هجرت در سال دهم هجری به عنوان «حجة الوداع» به طور رسمی اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند.
در این سفر دو مقصد اساسی در نظر بود، یکی بیان مسائل حج، و دیگری مسئله ولایت و خلافت بعد از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).
پس از اعلان عمومی، مهاجرین و انصار و قبائل اطراف مدینه و مکه و حتی بلاد یمن و غیر آن به سوی مکه سرازیر شدند. جمعیتی حدود یکصد و بیست هزار نفر در مراسم حج شرکت کردند. امیرمؤمنان (علیهالسّلام) هم که قبلا از طرف حضرت به یمن و نجران برای دعوت به اسلام و جمع آوری وجوهات رفته بودند، به همراه دوازده نفر از اهل یمن برای انجام اعمال حج به مکه رسیدند.
با رسیدن ایام حج، در روز نهم ذیالحجه، حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به موقف «عرفات» رفتند و بعد از آن اعمال حج را یکی پس از دیگری انجام دادند، و در هر جا که زمینه فراهم بود، مطالبی بیان میفرمودند:
در منی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اولین خطابه خود را ایراد فرمودند که در واقع فراهم کردن زمینه «خطبه غدیر» بود. در این خطبه ابتدا به امنیت اجتماعی مسلمین از نظر جان و مال و آبرو اشاره نمودند و سپس به خونهای بناحق ریخته و اموال به غارت رفته در دوران جاهلیت اشاره کردند...، آن گاه مردم را از اختلاف و دشمنی بعد از خود بر حذر داشتند و تصریح فرمودند: «اگر من نباشم، علی بن ابی طالب در مقابل متخلفین خواهد ایستاد.» سپس با بیان حدیث شریف ثقلین فرمودند: «عدهای از همین اصحاب من روز قیامت اهل جهنم خواهند بود.
در روز سوم توقف در منی، بار دیگر دستور فرمودند تا مردم در مسجد خیف اجتماع کنند. در ابتدای خطبه تاکید فرمودند که گفتههای او را خوب به خاطر بسپارند و حاضران به غائبان برسانند.
در این خطبه به اخلاص در عمل و دلسوزی برای امام مسلمین و دوری از تفرقه سفارش نمودند و اعلام کردند که تمام مسلمانان در برابر حقوق و قوانین الهی یکسان میباشند. آن گاه بار دیگر مسئله خلافت را متذکر شدند و حدیث ثقلین را به زبان جاری فرمودند که «من دو چیز گرانبها در میان شما باقی میگذارم که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد؛ [
آن دو]
کتاب خدا و عترتم؛ اهل بیتم، میباشند.»
در همین زمان بود که برخی از منافقان و منحرفان احساس خطر کردند و آرام آرام برنامههای خویش را آغاز نمودند.
پس از اتمام حج، بلال حبشی از طرف پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مردم اعلان کرد: «فردا همه به جز معلولان باید در غدیر خم حاضر باشند.»
«غدیر» که قبل از «جحفه» قرار دارد، محل افتراق اهل مدینه و مصر و اهل عراق و اهل نجد بود و آبگیر و درختان کهنسالی در آن وجود داشت. به امر الهی این مکان برای اجتماع انتخاب شد و طبق دستور پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیش از یکصد و بیست هزار نفر همراه ایشان برای اجتماع در آنجا حرکت کردند، حتی دوازده هزار یمنی که مسیرشان به سمت شمال نبود، تا غدیر همراه آن حضرت آمدند.
وقتی جمعیت به غدیر خم رسید، حضرت فرمودند: «ایها الناس اجیبوا داعی الله، انا رسول الله؛ ای مردم! دعوت کننده خدا را اجابت کنید، من فرستاده خدایم.»
و این کنایه از آن بود که وقت ابلاغ پیام بس مهمی فرا رسیده است. پس از این دستور، همه مرکبها متوقف و جلو رفتهها باز گشتند. شدت گرما به حدی ناراحت کننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشهای از لباس خود را به سرانداخته و گوشهای از آن را زیر پای خود قرار داده بودند، و عدهای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند. از سوی دیگر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مقداد و سلمان و عمار را فرا خوانده، دستور دادند تا به محل درختان کهنسال رفته آنجا را آماده کنند. آنها خارهای زیر درختان را کندند و آنجا را صاف نمودند و آب و جارو زدند، و در فاصله بین دو درخت، روی شاخهها پارچهای به عنوان سایبان انداختند تا آن محل برای برنامه سه روزه آن حضرت کاملا مساعد شود.
سپس با کمک سنگها و جهاز شتران منبری به بلندی قامت آن حضرت ساختند. بعد از اقامه نماز ظهر، حضرت بر بالای منبر رفت و امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را نیز فرا خواند و به او دستور داد، بالای منبر بیاید و در سمت راستش یک پله پایین تر بر فراز آن قرار گیرد.
در اینجا به طور خلاصه خطبه غدیر را میآوریم:
بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: «اقرار میکنم به بندگی خدا و شهادت میدهم که او پروردگار من است، و آنچه به من وحی نموده، ادا مینمایم و الا ترس دارم عذابی بر من فرود آید...خداوند بر من چنین وحی کرده است: ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرساندهای و خداوند تو را از مردم حفظ میکند.
ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکردهام، جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام رساند...و مرا مامور کرد که در این محل اجتماع بپا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم: «ان علی بن ابی طالب اخی و وصیی و خلیفتی و الامام من بعدی، الذی محله منی محل هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی و هو ولیکم بعد الله و رسوله؛
به راستی علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من و امام بعد از من است. کسی که نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز اینکه پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش میباشد.»
«ای مردم! این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است...»
آن گاه فرمود: «ثم من بعدی علی ولیکم وامامکم بامرالله ربکم، ثم الامامة فی ذریتی من ولده الی یوم تلقون الله ورسوله.لا حلال الا ما احله الله ورسوله وهم ولاحرام الا ما حرمه الله ورسوله وهم...، و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند؛ پروردگار شماست، و سپس امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید. حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال کرده باشند و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان حرام کرده باشند....»
آن گاه فرمود: «فمن شک فی ذلک فقد کفر کفر الجاهلیة الاولی ومن شک فی شی ء من قولی فقد شک فی کل ما انزل الی و من شک فی واحد من الائمة فقد شک فی الکل منهم والشاک فینا فی النار... هر کس در این گفتار شک کند، مانند کفر جاهلیت نخستین کافر شده است و هر کس در چیزی از سخن من شک کند، در همه آنچه بر من نازل شده شک کرده است و هر کس در یکی از امامان شک کند، در همه آنان شک کرده است و شک کننده درباره ما، در آتش است....»
تا رسید به جمله معروف «من کنت مولاه فهذا علی مولاه...؛ هر کس من صاحب اختیار اویم، این علی صاحب اختیار اوست....»
بعد از آنکه آیه اکمال را بیان نمود، فرمود: «معاشر الناس، انما اکمل الله عزوجل دینکم بامامته، فمن لم یاتم به وبمن یقوم مقامه من ولدی من صلبه الی یوم القیامة والعرض علی الله عزوجل فاولئک الذین حبطت اعمالهم...؛ ای مردم! خداوند دین شما را با امامت او (علی (علیهالسلام)) کامل نمود، پس هر کس به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او تا روز قیامت و رفتن به پیشگاه خدای عزیز و جلیل، هستند، اقتدا نکند، پس چنین کسانی اعمالشان از بین رفته است....»
«ای مردم! بدانید که با علی، دشمنی نمیکند، مگر شقی، و با علی دوستی نمیکند، مگر کسی که دارای تقوا باشد، و به او ایمان نمیآورد مگر مؤمن مخلص....»
در ادامه فرمود: «معاشرالناس آمنوا بالله ورسوله والنور الذی انزل معه «من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها او نلعنهم کما لعنا اصحاب السبت»؛
ای مردم! به خدا و رسولش و به نوری که همراه او نازل شده است ایمان آورید، قبل از آنکه صورتهایی را هلاک کنیم و آن صورتها را به پشت برگردانیم یا آنان را مانند اصحاب سبت هلاک کنیم.»
آن گاه فرمود: «بالله ما عنی بهذه الایة الا قوما من اصحابی اعرفهم باسمائهم وانسابهم وقد امرت بالصفح عنهم فلیعمل کل امری ء علی ما یجد لعلی فی قلبه من الحب و البغض؛ به خدا قسم! از این آیه قصد نکرد مگر قومی از اصحابم که آنان را به اسم و نسبشان میشناسم، ولی مامورم که از آنان پرده پوشی کنم. پس هر کس باید مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی مییابد، عمل کند.»
«معاشر الناس عدونا من ذمه الله ولعنه وولینا کل من مدحه الله واحبه...؛ ای مردم! دشمن ما کسی است که خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما، هر کسی است که خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد...»
«الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدی، الا انه الظاهر علی الدین الا انه المنتقم من الظالمین الا انه فاتح الحصون وهادمها الا انه غالب کل قبیلة من اهل الشرک...؛ بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ماست، او غالب بر اساس دین است، او انتقام گیرنده از ظالمین، او فاتح قلعهها و منهدم کننده آنها، و غالب بر هر قبیلهای از اهل شرک است....»
«ای مردم! من برایتان بیان کردم و به شما فهمانیدم، و این علی است که بعد از من به شما میفهماند، بدانید که من بعد از پایان خطابهام شما را به دست دادن با خودم به عنوان بیعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا میخوانم.
بدانید که من با خدا بیعت کردهام و علی با من بیعت کرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت میگیرم...
ای مردم! شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید، و پروردگارم مرا مامور کرده است که درباره آنچه برای علی، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و امامانی که بعد از او میآیند و از نسل من و اویند، منعقد نمودم، از زبان شما اقرار بگیرم...پس همگی چنین بگویید: ما شنیدیم و اطاعت میکنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود میآوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت درباره امر امامت اماممان، علی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و امامانی که از صلب او به دنیا میآیند به ما رساندی. بر این مطلب با قلبهایمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت میکنیم. بر این عقیده زندهایم و با آن میمیریم و با آن محشور میشویم. تغییر نخواهیم داد و تبدیل نمیکنیم و شک نمیکنیم و انکار نمینماییم و تردید به دل راه نمیدهیم و از این قول بر نمیگردیم و پیمان را نمیشکنیم....»
آن گاه فرمود: «معاشر الناس فبایعوا الله وبایعونی وبایعوا علیا امیرالمؤمنین والحسن والحسین والائمة کلمة باقیة؛ ای مردم! با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمایید و با علی امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و حسن و حسین و امامان از ایشان به عنوان کلمه باقیه، بیعت کنید.»
و فرمود: هر کس بیعت را بشکند به ضرر خویش شکسته است، و هر کس به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند، خداوند به او اجر بزرگی عنایت میفرماید....»
و در پایان خطبه فرمود: «معاشر الناس من یطع الله ورسوله و علیا و الائمة الذین ذکرتهم فقد فاز فوزا عظیما؛ ای مردم! هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند، به رستگاری بزرگ دست یافته است.
در اینجا به برخی از وقایعی که بعد از خطبه غدیر اتفاق افتاده اشاره میکنیم:
پس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرمؤمنان (علیهالسّلام) هجوم آوردند، و با ایشان به عنوان بیعت دست میدادند و به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و علی (علیهالسّلام) تبریک میگفتند و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمود: «الحمد لله الذی فضلنا علی جمیع العالمین؛ حمد برای خدای است که ما را بر همه جهانیان برتری داد.» و صدای مردم بلند شد که «آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت میکنیم.»
و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مکرر میفرمود: به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید؛ زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور دادند تا ظرف آبی آوردند و پردهای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در سوی دیگر قرار بگیرد و زنان با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و امیرمؤمنان در سوی دیگر، با آن حضرت بیعت نمایند. همچنین دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبریک و تهنیت بگویند و این دستور را درباره همسر خویش مؤکد داشتند. بانوی بزرگ اسلام، حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) نیز از حاضرین در غدیر بودند. همچنین کلیه همسران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آن مراسم حضور داشتند.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از پایان خطبه، عمامه خود را که «سحاب» نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر امیرمؤمنان قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: «عمامه تاج عرب است.»
خود امیرمؤمنان در این باره فرمود: «پیامبر در روز غدیر خم عمامهای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: «خداوند در روز بدر و [[|حنین]]، مرا به وسیله ملائکهای که چنین عمامهای به سر داشتند، یاری نمود.»
مسئله دیگر این بود که مردی زیبا صورت و خوشبو در کنار مردم ایستاده بود و میگفت: «به خدا قسم! روزی مانند امروز هرگز ندیدم که تا چهاندازه [
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)]
کار پسرعمویش را مؤکد نمود و برای او پیمانی بست که جز کافر به خداوند و رسولش، آن را بر هم نمیزند. وای بر کسی که پیمان او را بشکند! »
در این وقت عمر نزد پیامبر آمد و گفت: شنیدی این مرد چه گفت؟! حضرت فرمود: آیا او را شناختی؟ گفت: نه. حضرت فرمود: «او روح الامین جبرئیل بود. تو مواظب باش این پیمان را نشکنی، که اگر چنین کنی خدا و رسول و ملائکه و مؤمنان از تو بیزار خواهند بود.
در آخرین ساعات از روز سوم اقامت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در غدیر و پایان یافتن مراسم بیعت، «حارث فهری» همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمد! از تو سؤال دارم:
۱.آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آوردهای یا از پیش خود گفتی؟
۲.آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آوردهای یا از پیش خود گفتی؟
۳.آیا این علی بن ابی طالب را که گفتی: «من کنت مولاه فعلی مولاه...» از جانب پروردگار گفتی یا از پیش خود گفتی؟
حضرت در جواب فرمود: «خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلان نمیکنم.»
حارث گفت: «خدایا! اگر آنچه محمد میگوید حق و از جانب توست، سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست! »
همین که سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد و از بخش پایین بدنش خارج شد، و او را درجا به هلاکت رساند.
اعتراض حارث آغاز انحرافها و توطئههایی بود که خبر از آیندهای تاریک و فتنه انگیز میداد، که بعد از وقوع رحلت پیامبر خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دامن امت اسلامی را فرا گرفت و امامت از خط اصلی خویش خارج شد و به دست غاصبان افتاد. اینک به نمونههایی از توطئههای منافقان و منحرفان بعد از حادثه غدیر اشاره میشود:
دو نفر از منافقین در یک تصمیم اساسی با هم پیمانی بستند و آن این بود که «اگر محمد از دنیا رفت یا کشته شد، نگذاریم خلافت و جانشینی او در اهل بیتش مستقر شود.» سه نفر دیگر در این تصمیم با آنها هم پیمان شدند، و اولین قرارداد و معاهده را در کنار کعبه بین خود امضاء کردند، و داخل کعبه آن را زیر خاک پنهان نمودند تا سندی برای التزام عملی آنها باشد.
یکی از این سه نفر معاذ بن جبل بود. او گفت: «شما مسئله را از جهت قریش حل کنید و من درباره انصار ترتیب امور را خواهم داد.»
از آنجا که «سعد بن عبادة» رئیس کل انصار بود و او کسی نبود که با غیر علی (علیهالسّلام) هم پیمان شود؛ لذا معاذ بن جبل به سراغ بشیر بن سعید، و اسید بن حضیر که هر کدام بر نیمی از انصار یعنی دو طایفه «اوس» و «خزرج» نفوذ و حکومت داشتند، آمد و آن دو را با خود بر سر غصب خلافت هم پیمان نمود.
نقشه قتل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بارها به اجرا در آمد، ولی منجر به شکست شد. یک بار در جنگ تبوک و چند بار به وسیله سم و بارها به صورت ترور تدارک دیده شده بود.
در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحیفه، با نه نفر دیگر برای بار آخر نقشه دقیقتری برای قتل حضرت در راه بازگشت از مکه به مدینه کشیدند و نقشه چنین بود که در محل از پیش تعیین شدهای، در قله کوه «ارشی» کمین کنند و همین که شتر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سربالایی کوه را پیمود و در سرازیری قرار گرفت، سنگهای بزرگی را به طرف شتر حضرت رها کنند تا برمد و با حرکات ناموزون حضرت را بر زمین افکند و آنان با استفاده از تاریکی شب به حضرت حمله کنند و وی را به قتل برسانند و متواری شوند.
خداوند متعال پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت و وعده حفظ او را داد.- منافقین که چهارده نفر بودند - نقشه خود را عملی ساختند. همین که شتر پیامبر به قله کوه رسید و خواست رو به پایین رود، سنگها را رها کردند، پیامبر با یک اشاره به شتر فرمان توقف داد در حالی که حذیفه و عمار، یکی افسار شتر حضرت را در دست داشت و دیگری از پشت سر شتر را حمایت میکرد.
با توقف شتر، سنگها به سمت پایین کوه رفتند و حضرت سالم ماند. منافقین که از اجرای دقیق نقشه مطمئن بودند، از کمینگاهها بیرون آمدند و با شمشیرهای برهنه به حضرت حمله کردند تا کار را تمام کنند، ولی عمار و حذیفه شمشیر کشیدند و با آنان درگیر شدند، و سرانجام آنها را فراری دادند....
صبح روز بعد که نماز جماعت بر پا شد، همین چهارده (معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمان، ابوعبیده، ابوموسی اشعری، ابوهریره، مغیرة....) نفر در صفهای اول جماعت دیده شدند! ! و حضرت سخنانی فرمود که اشاره ضمنی به آنان داشت.
«یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فمابلغت رسالته والله یعصمک من الناس»
ای پیامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده بود برسان، و اگر این ابلاغ را انجام ندهی، رسالت خود را به طور کامل ابلاغ نکردهای؛ و خداوند تو را از مردم بدخواه حفظ میکند.
همه مفسران شیعه معتقدند آیه فوق در غدیر خم درباره نصب علی (علیهالسّلام) نازل شده است و حدود ۳۶۰ تن از دانشمندان اهل سنت نیز این مطلب را پذیرفتهاند. نامهای برخی از مفسران و مآخذ و مدارک اهل سنت چنین است:
۱- واحدی در کتاب اسباب النزول میگوید:
ان آیه (یا ایهاالرسول...) نزلت فی یوم غدیر فی علی بن ابیطالب.
۲- سیوطی در کتاب الدرالمنثور مینویسد: ان آیه (یا ایهاالرسول...) نزلت فی یوم غدیر فی علی بن ابیطالب.
۳- فخر رازی در تفسیر خود مینویسد:
مفسران ۱۰ وجه و سبب برای نزول این آیه بیان کردهاند. سپس در ادامه میگوید: «العاشر نزلت هذه الایه فی فضل علی بن ابی طالب، و لما نزلت هذه الایه، اخذ بیده و قال "من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فلقیه عمر فقال هنیئا لک یابن ابی طالب، اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنه."
آنگاه که این آیه نازل شد پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دست حضرت علی (علیهالسّلام) را گرفت و فرمود: هرکه من مولا و سرپرست و حاکم او هستم، علی هم مولای اوست. خداوندا، دوست بدار هرکه علی را دوست دارد و دشمن بدار هرکه او را دشمن دارد. سپس عمر با حضرت علی (علیهالسّلام) ملاقات کرد و بعد از تبریک، گفت: تو مولای من و مولای مرد و زن مومن هستی.
نیشابوری در تفسیرش مینویسد:
«ان هذه الایه نزلت فی فضل علی بن ابی طالب یوم غدیرخم.»
اولا: فرمانی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای ابلاغ آن مامور شده بود آنچنان خطیر و عظیم بود که هرگاه پیامبر (بر فرض محال) در رساندن آن ترسی به خود راه میداد و آن را ابلاغ نمیکرد رسالت الهی خود را انجام نداده بود، بلکه با انجام این ماموریت رسالت وی تکمیل میشد.
به عبارت دیگر، هرگز مقصود از ما انزل الیک مجموع آیات قرآن و دستورهای اسلامی نیست. زیرا ناگفته پیداست که هرگاه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مجموع دستورهای الهی را ابلاغ نکند رسالت خود را انجام نداده است و یک چنین امر بدیهی نیاز به نزول آیه ندارد. بلکه مقصود از آن، ابلاغ امرخاصی است که ابلاغ آن مکمل رسالت شمرده میشود و تا ابلاغ نشود وظیفه خطیر رسالت رنگ کمال به خود نمیگیرد. بنابراین، باید مورد ماموریت یکی از اصول مهم اسلامی باشد که با دیگر اصول و فروع اسلامی پیوستگی داشته پس از یگانگی خدا و رسالت پیامبر مهمترین مسئله شمرده شود.
ثانیا: از نظر محاسبات اجتماعی، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) احتمال میداد که در طریق انجام این ماموریت ممکن است از جانب مردم آسیبی به او برسد و خداوند برای تقویت اراده او میفرماید: و الله یعصمک من الناس.
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»
در مآخذ اهل سنت آیه فوق با غدیر ارتباط داده شده است.که به بعضی از آنها اشاره میشود:
۱- خطیب نیشابوری در تاریخ بغداد، مینویسد:
«...فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک یابن ابی طالب اصبحت مولای ومولا کل مسلم فانزل الله "الیوم اکملت لکم دینکم
۲- درالمنثور در ذیل آیه «لما نصب رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علیا (علیهالسّلام) یوم غدیرخم فنادی له بالولایه هبط جبرئیل بهذه الایه"الیوم اکملت..."»
۳- در فرائد السمطین، باب ۱۲ چنین میخوانیم:
«...ثم لم یتفرقوا حتی نزلت هذه الایه "الیوم اکملت" فقال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه ورضاء الرب برسالتی والولایه "لعلی (ع" من بعدی ثم قال "من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله»
روز غدیر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مردم را به سوی حضرت علی (علیهالسّلام) فراخواند و دست حضرت را بلندکرد، به طوری که زیر بغل حضرت پیدا شد. هنوز مردم متفرق نشده بودند که آیه «الیوم اکملت...» نازل شد. سپس حضرت فرمود: پروردگارا، دوست بدار کسی را که علی را دوست دارد و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن دارد و یاری کن هر که علی را یاری کند و...
۴- شان نزول آیه فوق و داستانهای مربوط به غدیر در مناقب خوارزمی، فصول المهمه ابن صباغ نیز ذکر شده است.
پیامبر اسلام، در سال آخر عمر با بیش از صد هزار تن حجه الوداع را به جای آورد و در برگشت در سرزمین «خم» که جایگاه گودالهای آب بود، فرمان ایست داد. پیش افتادهها توقف کردند و عقبماندگان رسیدند. از سنگ و جهاز شترها منبری ساختند و پیامبر بر روی منبر در برابر جمعیت صد هزار نفری و در گرمای سوزان غدیر، خطبهای ایراد کرد. سپس کمربند حضرت علی را گرفت وفرمود: «من کنت مولاه فعلی (فهذا علی) مولاه اللهم وال من والاه...» سپس مردم، از جمله عمر، با حضرت بیعت کردند و صدای بخ بخ بلند شد.